< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

99/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/المشتق /اقوال در مشتق/ قول مرحوم آخوند ره و دلایل ایشان

 

بحث درباره مشتق بود که گفتیم در رابطه با مشتق اقوالی وجود دارد که اهم اقوال دو قول است. یک قول این است که مشتق حقیقت در خصوص متلبس به مبدأ فی الحال است و قول دیگر این است که مشتق حقیقت در اعم از متلبس و منقضی است.

حال ما باید این دو قول را از دیدگاه اصولیین مورد بررسی قرار دهیم. مرحوم آخوند ره معتقد است که مشتق حقیقت در خصوص متلبس به مبدأ فی الحال است. که مرحوم خوئی ره کلام مرحوم آخوند را مورد تأیید قرار داده است. به کفایة الصول ج 1 ص 68 و محاضرات فی اصول الفقه آیة الله فیاض ج 1 ص 247 مراجعه کنید که نظر مرحوم خوئی مفصلا در آنجا بیان شده است.

بنابراین اولین نظریه، نظر آخوند ره است که می فرماید مشتق حقیقت در خصوص من تلبس فی الحال است. ایشان برای اثبات مدعای خود سه دلیل آورده است.

دلیل اول: عبارت است از تبادر . و می فرماید تردیدی نیست که آن چه از هیئات مشتقات مورد بحث مثل اسم فاعل و اسم مفعول به ذهن تبادر می کند خصوص متلبس به مبدأ فی الحال است. یعنی ضارب آنچه به ذهن تبادر می کند یعنی الان زید عمرو را می زند.

البته مخفی نماند که ما وقتی علائم حقیقت و مجاز را بحث م یکردیم گفتیم تنها بک طریق برای اثبات حقیق بودن وجود دارد و آن هم تبادر است. حتی تصریح اهل لغت هم فایده ای نداردو بلکه باید خود واضع تتصریح کند که من این لفظ را برا یاین معنا وضع کردم. یعن یمن ضارب را برای کسی که متلبس به ضرب است وضع کردم که انسان از خود واضع بدون واسطه یا اگر واسطه ای هست واسطه مورد وثوق باشد به دست آورد. که این لفظ برای این معنا وضع شده است.

و این حقیقت معمولا تحقق پیدا نمی کند. از این که بگذریم تنها راه اثبات حقیقت عبارت از تبادر و سبقتگرفتن معنایی از بین معانی است. این دلیل اول مرحوم آخوند بر اینکه مشتق حقیقت در من تلبس است بود.

دلیل دوم: عدم صحت سلب است. ما در بحث علائم حقیقت و مجاز گفتیم عدم صحت سلب هم به تبادر برمی گردد. و اگر به تبادر برنگردد نمی تواند واقعیت پیدا کند. زیرا لفظ که قابل حمل نیست بلکه معنای لفظ قابل حمل است. پس کدام معنا را می خواهید حمل کنید؟ می گوئیم معنای مرتکز در ذهن را . می گوئیم معنای مرتکز در ذهن وقتی مورد توجه شما واقع شد معنای تفصیلی لفظ می شود و وقتی معنای تفصیلی شد دیگر شما چه چیزی را بر چه چیز می خواهید حمل کنید؟

در مرحله قبل از حمل شما حقیقت را کشف کردید. بنابراین عدم صحت سلب هم به تبادر برمی گردد و در اینجا هم خصوص متلبس به مبدأ در حال تبادر می کند. ای ن دلیل دوم بر اینکه مشتق حقیقت در من تلبس فی الحال است.

دلیل سوم: در حقیقت یک مؤید است. ایشان یک مؤیدی را ذکر کرده و سپس آن را به عنوان دلیل مستقلی قرار داده است. که به نظر ما این دلیل مستقل نیست. و به تبادر برگشت می کند ولی در عین حال حرف خوبی است. و آن این است که ما وقتی می خواهیم برای استحاله اجتماع ضدین مثال بزنیم مبادی را مطرح می کنیم. مثلا می گوییم سواد با بیاض تضاد دارد و اجتماع سواد با بیاض امکان ندارد. زیرا سواد و بیاض ضدین می باشد و اجتماع ضدین هم محال است. هیچ تردیدی نداریم که سواد بما أنه ماده با بیاض بما أنه مادة اخری جمع نمی شود.

حال وقتی می آییم سراغ مشتقات در مشتقات این دو یعنی اسود و ابیض، آیا در اسود و ابیض مسأله عوض می شود؟ خیر .

آیا می گوئیم تضاد مربوط به سواد و بیاض بود نه اسود و ابیض؟ اجتماع سواد و بیاض ممکن است ولی اجتماع اسود و ابیض ممتنع نیست. زیرا اسود یعنی اعم از متلبس بالفعل و منقضی و ابیض هم به معنای اعم از متلبس و منقضی است. و اجتماع این دو ممکن است.

اگر کسی جسمی دیروز دارای سواد بوده و امروز دارای بیاض است بگوئیم اگر چه سواد و بیاض قابل اجتماع نیستند ولی اسود و ابیض قابل اجتماعند این چیز هم بالفعل اسود است و هم ابیض. آیا از جهت فهم عرفی آن تضادی که بین این دو ماده وجود داشته و روی همان جهت حکم به امتناع اجتماع آن دو می کردیم در صفات و در مشتق از بین می رود؟ و بین اسود و ابیض تضادی وجود ندارد؟ خیر. این گونه نیست. انسان وقتی به فهم عرفی خودش مراجعه می کند می بیند همان طوری که انسان بین سواد و بیاض تضاد می بیند بین اسود و ابیض هم تضاد می بیند نه اینکه بگوئیم سواد و بیاض قابل اجتماع نیستند ولی اسود و ابیض قابل اجتماعند. زیرا هر دو برای اعم وضع شده است و اجتماع هر دو یکی به لحاظ متلبس و دیگری به لحاظ منقضی است و هر دو حقیقت می باشند.

و فیه تتمة سیأتی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo