< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

99/09/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/المشتق /نظر مرحوم آخوند ره در مقدمه هفتم مشتق

 

مرحوم آخوند ره در بحث دیروز فرمودند: ممکن است کسی بگوید اصل عدم مراعات یک چنین خصوصیتی است پس اصل عدم ملاحظه خاص است پس اصل وجود دارد. مرحوم آخوند خودشان در جواب می فرماید:

اولا این اصل معارض است با اصالت عدم ملاحظه عام زیرا نزاع ما در مصادیق و افراد نیست که بگوئیم یک افراد مشترکی داریم و یک افراد زائد. بلکه نزاع ما در باب وضع و در باب مفهوم است. و مفهوم عام وخاص با هم تباین دارند یعنی از نظر مفهومیت عام یک چیز است و خاص چیز دیگر. اینها دو چیز هستند.

اگر جائی امر دائر شد میان انسان و حیوان نمی توان گفت حیوانیت مسلم است و انسانیت مشکوک. پس اصاله عدم زیادة الانسانیه را جاری می کنیم. اگر مولی به عبدی گفت جئنی بشیئٍ و عبد نمی داند آیا مراد از شیئ انسان است یا حیوان؟ نمی تواند بگویدانسان و حیوان خاص و عامند. و حیوانیت مسلم و انسانیت مشکوک است. پس بروم مثلاً برای او حیوان را بیاورم! در اینجا نمی شود اصل را جاری کرد. زیرا انسان و حیوان در مقام تعلق تکلیف دو مفهوم مختلفند و اینجا جای آن نیست که نسبت به خصوص انسانیت اصل عدم زیاده را جاری کنیم.

در عالم مفهوم و وضع نیز همین طور است. اگر شک داریم که آیا واضع هیئت مشتق را برای یک مفهوم خاص وضع کرده یا برای یک مفهوم عام؟ نمی توانیم اصاله عدم ملاحظه خصوص را جاری کنیم بخاطر اینکه این اصل معارض است با اصاله عدم ملاحظه عموم.

ثانیاً: سؤال می شود که دلیل بر اعتبار اصاله عدم ملاحظه الخصوص چیست؟ آیا عقلا اصلی به نام اصاله العدم دارند که اگر در وجود و تحقق چیزی شک کنند به این اصل مراجعه کنند؟ آیا منشأ اعتبار این اصل عقلا هستند یا اینکه باید اعتبار این اصل را از روی ادله شرعیه مثل لا تنقض الیقین بالشک و ادله استصحاب درست کرد؟

اگر گفت شود اصالة العدم یکی از اصول عقلایی است می گوییم دلیلی برای اثبات این معنا اقامه نشده است. که عقلا در موارد شک در وجود چیزی به اصالة العدم مراجعه کنند.

بلی ممکن است در بعضی از موارد مثل اینکه متکلمی بگوید رأیت أسداً و مخاطب شک کند که آیا متکلم قرینه ای بر مجاز اقامه کرده یا نه؟ کسی بگوید اصالة العدم القرینه یک اصل عقلایی است. و در محاورات به این اصل عقلایی تمسک می شود. ولی به صورت مطلق و در همه جا نمی توان گفت نزد عقلا اصلی به نام اصالة العدم وجود دارد که عقلا در تمام موارد شک در وجود به آن مراجعه می کنند.

البته لازم نیست ما بگوییم چنین اصلی نداریم بلکه کسی که معتقد است چنین اصلی وجود دارد باید برای آن دلیل اقامه کند و ما همین که شک داشته باشیم برای ما کفایت می کند و اگر گفته شود اعتبار اصالة العدم از راه ادله شرعیه و لا تنقض الیقین بالشک به دست می آید می گوییم مانعی ندارد ولی یک اشکال در کار است لا تنقض الیقین بالشک می گوید قبل از آن که واضع هیئت مشتق را وضع کند خصوص متلبس به مبدأ را لحاظ نکرده بود. شک می کنیم که وقتی واضع در مقام وضع برآمد و هیئت مشتق را وضع کرد آیا خصوص متلبس به مبدأ را لحاظ کرد یا نه؟

لاتنقض الیقین بالشک می گوید خصوصیتی لحاظ نکرده است این جهت و این حیثیت مسأله اشکالی ندارد ولی مسأله از جهت دیگر دارای اشکال است زیرا استصحاب در جایی جریان پیدا می کند که مستصحب اثر شرعی یا موضوع برای اثر شرعی باشد اما اگر مستصحب اثر شرعی و یا موضوع برای اثر شرعی نبود بلکه مستصحب دارای لازمی عقلی یا عرفی بوده و آن لازم موضوع برای اثر شرعی باشد در چنین صورتی استصحاب جریان پیدا نمی کند مگر بنا بر قول اصل مثبت.

در ما نحن فیه هم همین طور است زیرا عدم ملاحظه خصوص نه خودش حکم شرعی است چون مربوط به وضع واضع می باشد و نه موضوع برای اثر شرعی است. در عدم ملاحظه خصوص که مستصحب ماست اثر شرعی مترتب نشده است اگر هم اثر شرعی بار شده بر ملاحظه عموم بار شده نه بر عدم ملاحظه خصوص. و شما باید با استصحاب عدم ملاحظه خصوص لازم عقلی آن یعنی ملاحظه عموم را اثبات کنید.

در نتیجه نمی توانیم مسأله را با لاتنقض الیقین بالشک حل کنیم. این در رابطه با جایی که شک در مفهوم مشتق داشته باشیم و در اصول شک کنیم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo