< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

99/08/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/المشتق /مواد مشتق/ بررسی کلام مرحوم آخوند ره

 

بحث در وضع مواد مشتق بود که به اینجا رسیدیم که مرحوم خوئی ره فرمودند: مواد مختلف است. تارةً در آن فعلیت مطرح است و اخری در آن مواد ملکه مطرح است مثل مجتهد. ایشان در آخر بحث شان فرموده اند که گاهی نیز اختلاف در ارتباط با هیئت میباشد. مثل اسم آلت و اسم مکان.

بررسی کلام مرحوم خوئی: به این نتیجه می رسیم که ایشان در آغاز شروع بحث شان در رابطه با مواد حرف می زنند با قطع نظر از هیئت. ولی در آخر بحث پای هیئت را هم به میان می کشد. و در حقیقت عدول از حرف گذشته کرده که این امر تناقض با حرف اول می باشد.

علاوه بر این ما گفتیم: مسأله تاجر و ضارب با اسم آلت و اسم مکان فرق می کند. در اسم آلت فقط یک هیئت وجود دارد که دارای معنایی است که خواهیم گفت.ولی در مورد تاجر و ضارب آیا اختلاف را در ارتباط با چه چیزی می دانیم؟ از جهت هیئت که فرقی بین آن دو وجود ندارد. تاجر و ضارب یک وزن دارند آیا در ارتباط با ماده است؟ این اختلاف؟

ما گفتیم در ماده تجارت عنوان حرفه مطرح نیست. این همه کلمه تجارت در آیات و روایات به کار رفته است. شاید در یک مورد آن هم شغل و حرفه اراده نشده باشد. بلکه همان معنای مصدری مطرح است. لذا با اینکه مسأله اسم آلت و اسم مکان را به گردن هیئت بیندازیم مسأله حل نمی شود.

هیئت فاعل در تاجر و ضارب مشترک است.

مرحوم شیخ محمد غروی اصفهانی معروف به کمپانی در اینجا مطلب دیگری را مطرح نموده است و می فرمایند: شما یک وقت عناوین تاجر ضارب مجتهد را به صورت مجرد بدون تشکیل قضیه حملیه و بدون جری بر ذات استعمال می کنید. و یکوقت است که این عناوین را در قضیه حملیه به کار می برید.

در صورت اول یعنی صورت مجرد فرقی بین این عناوین وجود ندارد. فرقی بین تاجر و ضارب وجود ندارد. همان خصوصیتی که در ضارب به عنوان تحقق الفعل و تحقق الضرب فعلا وجود دارد در همه این عناوین یعنی در ضارب و تاجر و همه عناوین دیگری که بر وزن فاعل هستند مطرح هستند. در همه اینها فعلیت مبدأ و فعلیت حدث مطرح است.

ولی در صورت دوم یعنی در صورتی که با این عناوین قضیه حملیه درست بشود زیدٌ ضاربٌ درست شود بکرٌ تاجرٌ درست شود در صورت دوم این گونه نیست.

وقتی شما می گوئید زیدٌ ضاربٌ و ضارب را جری بر ذات و حمل بر زید می کنید حسابها از یکدیگر جدا می شود. معنایی که ضارب در زیدٌ ضاربٌ دارد یک معناست و معنایی که تاجر در زیدٌ تاجرٌ دارد معنای دیگری است. و معنایی که مجتهد در بکرٌ مجتهدٌ دارد معنای سومی است. و معنایی که مثمره در الشجرة مثمرةٌ دارد معنای چهارمی است.

نتیجتاً اختلاف بین اینها در ارتباط با جری بر ذات و تشکیل قضیه حملیه است. نظیر این مطلب را در فقه در مسأله ماء جاری که یکی از میاه معتصمه است و به واسطه ملاقات با نجاست نجس نمی شود. هر چند قلیل باشد گفته شده است. در آنجا یعنی در بحث میاه معتصم بحث شده که مراد از ماء جار یچیست؟ مراد از آب جاری چیست؟ و در ضمن این بحث پیش آمده که خصوصیاتی که در مورد ملء جاری گفته اند در مفهوم الجاری که یک عنوان اشتقاقی و اسم فاعل است دخالت ندارد مثلا گفته اند ماء جاری آن است که از زمین بجوشد ولی این خصوصیت جوشیدن از زمین در مفهوم الجاری دخالت ندارد.

مبدأ جاری عبارت از جریان است. و آبی که از آفتابه بیرون می ریزد هم این مبدأ را داراست. و از آفتابه بر زمین جاری می باشد آن جا بعضی شبیه حرفی که الان نقل کردیم را مطرح کرده اند و گفته اند: وقتی الجاری را به تنهایی استعمال می کنیم خصوصیت جوشیدن از زمین در مفهوم آن دخالتی ندارد. ولی اگر الجاری را به صورت صفت برای الماء استعمال کرده و بگوییم الماء الجاری ذهن انسان به جای دیگر می رود. یعنی در این صورت خصوصیت جوشیدن از زمین هم در مفهوم آن دخالت خواهد داشت.و در حقیقت معنای آن با تشکیل قضیه حملیه عوض می شود.

خصوصیتی که در الجاری تنها و در جری الماء من المیزاب و یجری الماء من المیزاب و الجاری من المیزاب وجود ندارد. آن وقت گفته اند گه مانعی دارد که در مورد تاجر و امثال آن نیز ما بگوییم اگر به صورت مجرد مطرح شود یک معنا دارد و اگر در قضیه حملیه مطرح شوند معنای دیگری دارند و حساب آنها از ضارب جدا می شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo