< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

99/08/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/المشتق /بررسی و رد کلام مرحوم آخوند ره در رابطه با مبادی

سخن در بررسی کلام مرحوم آخوند ره بود در رابطه با مبادی ؛ که ایشان ادعای اختلاف کرده بود که مبادی مشتقات با همدیگر اختلاف دارند. گفتیم که مسأله آن گونه نیست که ایشان می فرمایند. و مثال به خیاطت زدیم که به عنوان مبدأ برای خیاط است. خیاطت چه به عنوان حرفه و چه به عنوان صنعت مطرح باشد در معنای آن جنبه فعلیت وجود دارد. اگر کسی نذر کند که خیاطت انجام ندهد آیا معنایش این است که نباید حرفه اش را خیاطی قرار دهد؟ آیا اگر تعدادی لباس دوخت ولی شغل خودش را خیاطی قرار نداد آیا مخالفت با نذر نکرده است؟ روشن است که کسی نمی تواند ملتزم به این امر شود.

مثال دیگر: ما احکامی داریم که روی عنوان کتابت بار شده است. به عبارت دیگر عنوان کتابت بار شده است. در مورد قرآن می گویند کتابت قرآن با مرکب نجس حرام است. آیا در اینجا کتابت بالقوه مطرح است؟ خیر. کتابت یک امر فعلی است. اکثر مبادی مشتقات را که ملاحظه می کنیم می بینیم جنبه فعلیت در آنها مطرح است حتی در شجره مثمره اگر عنوان مثمریت را از وصفیت برای شجره بیرون آورده و آن را در مصدر و مبدأ و ماده اش بیاوریم می بینیم اثمار معنایش شأنیت اثمار نیست. اگر معنایش شأنیت اثمار است چرا شأنیت را به اثمار اضافه می کنید و می گویید شأنیة الإثمار ؟

بنابراین در اثمار شأنیت نیست. بلکه با کلمه شأنیت می خواهید این معنا را به اثمار بدهید. و الا شأنیة الاثمار به چه معناست؟ اگر اثمار به معنای شأنیت ثمره دادن باشد چرا شما شأنیت را به اثمار اضافه می کنید؟ چرا می گوئید هذه الشجرة لها شأنیة الإثمار؟ بگوئید هذه الشجرة لها الإثمار . که در خود اثمار به عقیده مرحوم آخوند (ره) عنوان شأنیت محفوظ است.

بنابراین در معنای اثمار هم شأنیت وجود ندارد. در بین این مواد و مبادی تنها ماده اجتهاد است که حساب خاصی دارد. اجتهاد اصلا معنایش ملکه است آن هم نه اجتهاد به معنای لغوی. اجتهاد در لغت به معنای جد و جهد و کوشش کردن است. یعنی نهایت تلاش را در زمینه ای به کار بردن را اجتهاد می گویند.

پس در معنای لغوی اجتهاد مسأله فعلیت وجود دارد. ولی اجتهاد در اصطلاح علمای اصول به معنای ملکه و قوه استنباط می باشد.

بنابراین اگر مواد حتی ماده اجتهاد را بررسی کنیم به یک ماده هم برخورد نمی کنیم که در آن عنوان شأنیت یا حرفه یا صنعت یا ملکه وجود داشته باشد. بلکه در همه آنها و موادشان عنوان فعلیت مطرح است.

در نتیجه اختلافات مشتقات هیچ گونه ربطی به مبادی شان ندارد. و مبادی به همان معنای فعلیت می باشند. تأییدی را که می شود در مورد رد کلام مرحوم آخوند (ره ) آورد این است: مؤید این کلام که اختلاف در ارتباط با مواد نیست این است که اگر اختلاف در ارتباط با مواد باشد باید نه تنها در مشتقات مورد بحث ما بلکه در فعل ماضی و مضارع و امثال آنها نیز این چنین باشد. زیرا مواد در همه آنه یکسان است.

اگر بنا باشد در ماده تجارت خصوصیت حرفه دخالت داشته باشد باید همان طوری که این معنا در تاجر به ذهن می آید در فعل ماضی و مضارع آن نیز با ذهن بیاید. إتّجر به این معنا باشد که تجارت را حرفه خود قرار داد در حالی که إتّجر چنین معنایی ندارد. بلکه این معنا فقط در ارتباط با تاجر مطرح است.

پس آیا اختلافی که در خارج بین تاجر و ضارب مشاهده می کنیم در ارتباط با چیست؟ ما از یک طرف می بینیم عرف از ضارب به یک معنا و از تاجر معنای دیگر را استفاده می کند. و از طرفی دیگر می بینیم این اختلاف مربوط به مبادی نیست. و از طرفی هم مشاهده می کنیم که هیئت تاجر و هیئت ضارب یک چیز است. و نمی توان گفت هیئت هر کدام دارای مفاد خاصی است. بله اگر هیئت آن چه دلالت بر حرفه می کرد هیئت دیگری بود می توانستیم بگوییم مفاد هر یک از هیئت ها مفاد خاصی است.

آیا قائل به تعدد شویم و بگوئیم همان طور که کلمه عین برای معانی متعددی وضع شده است در باب هیئات هم همین طور است؟ بگوئیم هیئت فاعل یک بار وضع شده برای مثل ضارب که در مبدأ آن جنبه فعلیت مطرح است و یک بار وضع شده برای مثل تاجر که در مبدأ جنبه حرفه مطرح است؟

حال بررسی باید کنیم نظر بزرگان از فقها و اصولیین و تحلیل آنها را ببنیم تا ببینیم آنها در این بحث چه می گویند؟

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo