< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

99/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: المقدمة/المشتق /مقدمه پنجم نزاع در هیئت مشتق

بحث در مقدمات مشتق بود. مقدمه چهارم هم که بحث در ماده و هیئت بود تمام شد. مقدمه پنجم مشتق را امروز ذکر می کنیم. یکی از مقدماتی که مرحوم آخوند ره هم مطرح نموده است این است که ایشان می فرماید نزاع ما در باب مشتق در ارتباط با هیئت مشتق است. و اختلافی که بین مواد و مبادی مطرح است ارتباطی به بحث ما ندارد.

اختلاف مبادی مشتقات که بعضی از مبادی دارای عنوان فعلیت می باشند مثل عنوان ضرب و مثل عنوان قیام و قعود که به معنای فعلیت ضرب و فعلیت قیام و فعلیت قعود است. بعضی از مبادی دارای عنوان قوه و استعداد می باشتد مثل عنوان کاتب. که مقصود از آن کاتب بالقوه است. ممکن است عبدی باشد و خواب باشد ولی قوه نویسندگی را داراست. غیراز آن قیام و قعود است که الان باید تحقق و فعلیت داشته باشد.

پس بعضی از مبادی دارای عنوان قوه و استعداد می باشند که مقصود از آن کاتب بالقوه است یعنی کسی که استعداد کتابت در او و جود دارد. عنوان مثمرکه در شجره مثمره نیز به معنای این است که استعداد میوه دادن در آن شجر وجود دارد.

بعضی از مبادی دارای عنوان ملکه می باشند مثل مجتهد. که به کسی گفته می شود که دارای ملکه اجتهاد باشد و قوت استنباط داشته باشد. اگر چه این اجتهاد در مرحله فعلیت نرسد. یعنی در خارج هیچ گونه استنباطی از او تحقق پیدا نکند. این مسأله اجتهاد و مرجعیت در همین مورد است که اطلاق می شود. در حوزه های علمیه ممکن است مجتهدینی باشند و لکن استنباط نکردند و حاشیه بر عروه ننوشتند ولیملکه اجتهاد در آنها وجود دارد. پس مجتهد به کسی گفته می شود که دارای ملکه اجتهاد بوده و قوه استعداد داشته باشد اگر چه این اجتهاد به مرحله فعلیت نرسد یعنی در خارج هیچ گونه استنباطی از او سر نزند.

بعضی از مبادی دارای عنوان حرفه کی باشند. مثل تاجر که به کسی گفته می شود که دارای حرفه تجارت باشد. فعلیت در آنجا مطرح نیست حرفه مطرح است. ممکن است تاجر الان خواب باشد ولی از خواب بیدار شود کار و کسبش تجارت است.

بعضی از مبادی دارای صناعت می باشدمثل نجار که دارای صنعت نجاری است.

مرحوم آخوند ره می فرماید در ارتباط با مبادی این اختلاف وجود دارد. آیا در هیئات هم این اختلاف وجود دارد؟ می فرمایند خیر. در ارتباط با هیئات هیچ گونه اختلافی تحقق ندارد بین مبدئی که در آن جنبه فعلیت مطرح است با مبدئی که دارای جنبه قوه و استعداد است از نظر هیئت فاعل هیچ گونه فرقی وجود ندارد. بلکه فرقشان در این است که دایره تلبس به مبدأ در حال ، و منقضی عنه المبدأ در آن دو فرق می کند. تلبس و انقضایش فرق می کند.

اگر یک مبدأ در یک امر فعلی باشد مثل ضارب، که مبدأ آن ضرب است و ضرب هم دارای معنای فعلیت می باشد در این صورت تلبس به مبدأ فی الحال، در حال معنایش تلبس به ضرب فعلی است. دیروز که ضرب از زید صادر شد زید حقیقتاً متلبس به ضرب بوده است. بخاطر اینکه مبدأ به عنوان فعلیت اخذ شده است و تلبس به مبدأ فعلی یعنی همان حال صدور ضرب و تحقق ضرب تلبس به مبدأ دارد. و امروز که این فعلیت منقضی شده مبدأ هم از او منقضی شده است. به عبارت دیگر در مبدأ فعلی تلبس به مبدأو انقضای مبدأ از ذات دائر مدار فعلیت است. ولی در موارد دیگر تلبس و انقضا به صورت دیگر خواهد بود. مثلا در مورد مجتهد اگر بخواهیم تلبس به مبدأ و انقضای او را فرض کنیم باید بگوییم مادامی که این شخص دارای قوه استنباط است تلبس به مبدأ فی الحال است. و وقتی این ملکه را مجتهد از دست داد بخاطر کسالت یا کهولت یا فراموشی ؛ قهراً ملکه استنباط را از دست می دهد. در این صورت انقضاء مبدأ می شود.

یا در مثل تاجر که عنوان حرفه مطرح است تا زمانی که کسب و تجارت دارد متلبس بالمبدأ در حال است اگرچه در منزل خود خوابیده است یا به مسافرت رفته در این صورت باز هم اطلاق تاجر دارد. ولی اگر از تجارت دست برداشت یا ورشکسته شد و حرفه تجارت را از دست داد مبدأ او منقضی شده است.

در مورد شجره مثمره نیز می گوییم شجره مثمره در زمستان نیز مثمره است با اینکه برگ و میوه ندارد. زیرا این شجره شأنیت و قابلیت میوه دادن را داراست. این شأنیت استقرار دارد تا جایی که اگر روزی خشک شد و قابلیت میوه دادن را از دست داد آنجاست که مبدأ از آن شجره مثمره منقضی می شود.[1]

 

حال فرمایش مرحوم آخوند را بررسی می کنیم.

در برخورد اولیه با کلام محقق خراسانی و در ابتداء امر وقتی نگاه می کنیم کلام خوبی به نظر می رسد. ولی وقتی دقت به کلام می کنیم و آن را تجزیه و تحلیل می کنیم می بینیم که در بسیاری از مبادی که ایشان ادعای اختلاف کرده است مسأله به این صورت نبوده و نیست. مثلا ماده در تاجر عبارت از تجارت است. تجارت اگر به معنای مصدری استعمال شود به معنای حرفه تجارت نیست. تجارت در آیه شریفه ﴿یا أیها الذین آمنوا لا تأکلوا أموالکم بینکم بالباطل إلا أن تکون تجارةً عن تراضٍ﴾ ، تجارت در این آیه کریمه به معنای فعلیت تجارت و صدور تجارت می باشد. و جنبه حرفه در آن مطرح نیست. و یا مثلا خیاطت به عنوان مبدأ برای خیاط است خیاطت چه به عنوان حرفه و چه به عنوان صنعت مطرح باشد در معنای آن جنبه فعلیت وجود دارد. و مثالهای دیگر در این زمینه. و اگر بخواهیم فرمایش مرحوم آخوند ره را درست بررسی کنیم نیاز به مقال بیشتری است که سیأتی.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo