< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

99/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقدمة/المشتق /شبهه بر نظریه مشهور

 

در بحث گذشته گفتیم که به عقیده مشهور در باب وضع حروف به اینکه اینها قائلند که حروف دارای وضع عام و موضوع له خاص هستند. یعنی واضع در هنگام وضع معنایی کلی را در نظر گرفته ولی لفظ را برای افراد و مصادیق آن معنای کلی وضع نموده است.

ما در آنجا شبهه ای را مطرح کردیم و گفتیم: مرحوم آخوند ( ره ) در اینجا فرموده است اگر ما جمله خبریه سِرتُ من البصره إلی الکوفه تشکیل دهیم چون در مقام اخبار از یک واقعیت خارجی هستیم کسی که از بصره به سوی کوفه حرکت کرده طبعاً از یک نقطه خاصی حرکت خود را آغاز نموده است. لذا در اینجا می شود گفت: مِن در یک معنای جزئی استعمال شده است.

ولی اگر مولی بگوید: سِر مِن البصره إلی الکوفه و به صورت صیغه امر سِر بگوید دیگر خصوصیتی در اینجا در کار نیست. امر به صورت کلی مطرح است. به عبارت واضح تر یک وقت پدری به فرزند خود امر می کند که از مشهد حرکت کن و به تهران برو و فرض کنیم که برای رفتن به تهران چند طریق و راه وجود دارد. حال وقتی در کلام پدر تقییدی مطرح نیست طبعاً این قضیه به صورت کلی مطرح است.

ولی اگر انسان حرکت کرد سپس در مقام حکایت از یک واقعیت حکایت می کند حرکت خارجی خاصی ازز محل معینی آغاز شده و از جاده مخصوصی بوده و خصوصیات زمانی و جهات دیگر هم همراهش بوده است.

بنابراین بین سِر مِن البصره إلی الکوفه با سرت من البصره الی الکوفه تفاوت خواهد داشت.

مرحوم آخوند ره به مشهور می گوید شما که حرف را دارای وضع عام و موضوع له خاص می دانید در سِرت مِن البصره می توان پذیرفت ولی در سِر من البصره این خصوصیت را چگونه در نظر می گیرید. کدام خصوصیت در اینجا مطرح است که مولی به صورت سِر مت البصره ذکر کرده است.[1]

پاسخ کلام مرحوم آخوند این است که در اینجا در معنای خصوصیت خلطی صورت گرفته است زیرا خصوصیت به معنای خصوصیت خارجیه منظور نیست. بلکه مراد و مقصود خصوصیتی است که در ارتباط با آن دو معنایی است که معنای حرفی به آنها نیاز داشت. به عبارت واضح تر وقتی واضع می خواسته کلمه مِن را وضع کند مفهوم الابتداء را در نظر گرفته است و مفهوم الابتداء مفهومی است اسمی است که نیاز به چیزی ندارد ولی همین مفهوم وقتی می خواهد در خارج تحقق پیدا کند به یک ابتدا کننده و به چیزی که از آن ابتدا شود نیازمند است.

بحث در تحقق خارجی است و إلا از نظر مفهوم بین جوهر و عرض هم فرقی نیست همان طور که الانسان در عالم مفهومیت دارای استقلال است البیاض هم در عالم مفهومیت دارای استقلال است و فرقی بین انسان و بیاض در ارتباط با تحقق در خاج است.

انسان در تحقق خارجیش نیاز به چیزی ندارد. ولی بیاض در تحقق خارجیش نیاز به جسم دارد. مفهوم الابتدا هم در عالم مفهومی مانند مفهوم بیاض و مانند مفهوم انسان دارای استقلال است. ولی همین ابتدا اگر بخواهد در خارج لباس وجود بپوشد به دو چیز نیاز دارد. به دو وجود دیگر نیاز دارد: یکی سِر و دیگری بصره ؛ تا ما بتوانیم بگوییم در خارج ابتداءُ السیر مِن البصره تحقق پیدا کرده است.

پس در نتیجه آن خصوصیتی را که مشهور در معنای حروف قائلند خصوصیت سیر و بصره است. زیرا سیر و بصره یک خصوصیت است. و مطالعه و کتاب در جمله من مطالعه این کتاب را شروع کردم خصوصیت دیگر است.

خصوصیت به لحاظ جهت خارجیه ای که در سِرتُ من البصره إلی الکوفه وجود دارد نمی باشد. مثلاً در سرت من البصره الی الکوفه اگر خصوصیتش این بوده که ساعت سه بعدازظهر از فلان محل خاص تحقق پیدا کرده است این خصوصیات در سِرت من البصره الی الکوفه وجود ندارد. کجا سِرت من البصره الی الکوفه می گوید حرکت ساعت سه بعداز ظهر و از فلان نقطه خاص بوده است؟

درست است که امر سر به حسب خارج از نظر زمان و مکان و سایر خصوصیات مشخص بوده است. ولی مشخص بودن غیر از این است که عبارت شما در مقام نقل هم آنها را بیان کند. آیا در جمله سِرت من البصره الی الکوفه چه مقدار واقعیت نقل می شود. آیا بیش از این است که سیری بوده و ابتدای این سیر هم از بصره بوده و به کوفه هم ختم شده است؟ آیا بیش از این است؟ جوابهای این سؤالات سیأتی.


[1] کفایه الاصول ج1 ص13.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo