< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

99/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مشتق / نزاع در باب مشتق / اسم زمان

ادامه بحث در مقدمه سوم امروز در این است که در اسم زمان ، وقتی عملی در یک زمان تحقق پیدا می کند نزاع در باب مشتق را چگونه باید تصور کنیم ؟ مثلا شهادت حضرت اباعبدالله ( علیه السلام ) در عاشورای سال 61 اتفاق افتاده الان اگر بخواهیم کلمه مقتل الحسین را بر عاشورای سال 61 اطلاق کنیم و بگوییم عاشورای سال 61 مقتل امام حسین علیه السلام است این داخل در محل نزاع در باب مشتق نیست !

ولی اگر خواستیم عاشورا را بر سال 62 اطلاق کنیم اینجا دیگر ذات که عبارت از زمان است یعنی عاشورای سال 61 است این اطلاق دیگر معنا ندارد بخاطر اینکه از خصوصیات وجودی زمان این است که تصرم پیدا می کند ذات زمان . ذات زمان تصرم پیدا می کند یعنی جزئی از آن ایجاد شده و از بین می رود سپس جزء دیگر ایجاد شده و از بین می رود و هکذا .

اگر ما بخواهیم بگوییم عاشورای سال 62 مقتل امام حسین علیه السلام است مثل این است که زید دیروز اتصاف به ضرب داشته و امروز بخواهیم عنوان ضارب را بر عمرو اطلاق کنیم آیا چنین چیزی داخل در محل نزاع مشتق است؟ خیر .

همانطوری که زید و عمرو دو وجودند و تلبس یکی ازآن دو به مبدأ موجب صحت و حقیقی بودن اطلاق بر دیگری نمی شود در اسم زمان نیز همانطور است و در حقیقت ما در اسم زمان ذاتی که دارای دو حالت تلبُس و انقضا باشد نداریم . زیرا ذات متلبس به مبدأ ، وجود پیدا کرده و از بین رفته است و ذات غیر متلبس هم مغایر با آن ذات است عاشورای سال 62 غیر از عاشورای سال 61 است. اینها دو وجود از زمان اند دو ذات و دو عنوان می باشند اگر فعل مثل شهادت امام حسین علیه السلام در یکی از این دو زمان واقع شد دیگر معنا ندارد که بگوییم اطلاق مقتل امام حسین علیه السلام بر عاشورای سال 62 به نحو حقیقت است یا مجاز ؟ این از محل نزاع در باب مشتق خارج است.

در ارتباط با اسم زمان یک چنین اشکالی مهم وارد شده است و ما شاید نتوانیم از این اشکال جواب دهیم. و سرانجام ملتزم شویم که اسم زمان از نزاع در باب مشتق خارج است . البته خروج اسم زمان از محل نزاع مشکلی ایجاد نمی کند . اما برای حل این اشکال اصولیین جوابهایی ذکر نموده اند که خواهیم آورد.

راه حل اول: در اسم زمان از آنِ مرحوم آخوند خراسانی ره می باشد و ایشان می فرمایند که اگر یک مفهوم کلی منحصر به یک فرد بود مانعی ندارد که ما لفظ را در برابر همان مفهوم کلی وضع کنیم مثلا در اینجا بگوییم اسم زمان مثل هیئت مقتل وضع شده برای اعم از متلبس و منقضی . ولی این مفهوم کلی در خارج فقط یک فرد دارد و آن متلبس است دیگرمنقضی برای آن تصور ندارد و نمی شود و اینکه مفهومی در خارج انحصار به یک مصداق دارد مانع از این نمی شود که لفظ را در برابر همان معنای کلی و قدر جامع وضع کنند در اسم مکان لفظ را برای معنای جامع وضع کرده اند و هر دو فرد در آن تصور می شد .

یک مصداقش متلبس به مبدأ ، و مصداق دیگرش منقضی عنه المبدأ است اما در اسم زمان لفظ فقط برای همان جامع وضع شده ولی منقضی عنه المبدأ در آن تصور نمی شود و مرحوم آخوند ره برای اثبات مدعای خود دو موید ذکر کرده اند .

دو مؤید مرحوم آخوند ره :

مؤید اول: ما تردیدی نداریم طبق ادله توحید و ذات خداوند که دارای وحدت است و هیچ تعددی در مورد آن مطرح نیست ولی در عین حال در مورد موضوع له کلمه الله جل جلاله اختلاف شده است.بعضی می گویند: موضوع له آن همتن شخص خداوند است یعنی در حقیقت الله علم برای ذات مقدس پروردگار است. و بعضی معتقدند موضوع کلمه الله معنای کلی الذات المستجمع لجمیع الصفات الکمالیه است. اینان از طرفی می گویند : موضوع له یک معنای کلی است و از طرفی براساس اذله توحید آن کلی را منحصر در یک فرد می دانند معلوم می شود منافاتی ندارد که ادله توحید ما را هدایت به توحید ذات کند ولی با وجود این موضوع له کلمه الله یک معنای کلی باشد.

بنابراین مرحوم آخوند می خواهد بفرماید همین اختلافی که در مورد موضوع له کلمه الله مطرح شده مؤید این مطلب است که مانعی ندارد که لفظی برای یک مفهوم کلی وضع شده باشد و آن کلی منحصر به یک فرد باشد. یعنی آن کلی یک فرد داشته باشد .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo