< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

99/06/17

بسم الله الرحمن الرحیم

بحث در مشتق بود . دیروز عنوان شد که در بررسی اقوال علما در رابطه با مشتق ، برای مشتق از نظر زمان سه حالت وجود دارد .

1 . حالت گذشته زید دیروز ضارب بود و الان ضرب از او منقضی شده است.

2. در زمان حال زید ضارب است . می گوییم زید الیوم ضارب .

3. زید الان ضارب نیست ولی در آینده ضارب خواهد بود .

پس از بیان این مقدمات بحث در مشتق در این است : که آیا اطلاق ضارب به زید، فی الحال حقیقت است. اطلاق ضارب به زید فی المستقبل، بالاتفاق مجاز است . ولی اطلاق زید نسبت به زیدی که ضرب از او منقضی شده است ، اختلاف وجود دارد .

حال بحث در این است که آیا بحث در مشتق یک مسأله عقلی است یا لغوی ؟ و گفتیم که مرحوم نائینی ره معتقد بودند که این مسأله مشتق یک مسأله عقلی است و استدلال کردند به اینکه از آن رهگذر مشتق منشأ و ریشه دارد که آن ریشه از تلبس ذات به مبدأ مشتق به وجود می آید بعبارت دیگر از عارض شدن ضرب بر زید ، زید ضارب می شود .

برهان مرحوم نائینی این بود که از این جهت که اصولیین متلبس بالمبدأ فی الحال را حقیقت میدانند. متلبس فی الاستقبال را مجاز میدانند . ولی در ما انقضی عنه المبدأ اختلاف شده که بعضی مجاز می دانند و برخی حقیقت می دانند.

ایشان فرمودند ما به کسانی که قائل به مجاز هستند کاری نداریم . ولی بر مبنای کسانی که ما انقضی را حقیقت می دانند پی به مسأله عقلی بودن مشتق می بریم و آن این است که چرا بعضی از اصولیین به زیدی که الان متلبس به مبدأ نیست و ضرب از او منقضی شده است چرا حقیقت می دانند ؟ این بخاطر این است که یک زمانی زید متلبس به مبدأ ( ضرب ) بوده است لذا فرق گذاشته اند بین زیدی که در گذشته متلبس بوده با زیدی که در آینده متلبس است .

به فرمایش مرحوم نائینی در فوائد الاصول ج 1 ص 83 مراجعه شود.

نتیجه گرفتیم که مرحوم نائینی ره بحث از مشتق را یک مسأله عقلی دانسته اند و لذا برهان عقلی برای اثبات مدعای خود آوردند .

بحث امروز نقد فرمایش مرحوم نائینی است:

اشکالی که بر قول مرحوم نائینی وارد است این است که ایشان خیال کرده مسأله مشتق ، عقلی است در حالی که مسأله ، ربطی به عقل ندارد بلکه یک مسأله لغوی است و باید ببینیم لغت در این باره چه می گوید .

حال با قطع نظر از اینکه ایشان ، مسأله را عقلی فرض کرده و حال آن که واقع مسأله این نیست (زیرا عقل واقعیت را ملاحظه می کند وناظر به حقایق است و چنین چیزی را نمی پذیرد. ) باید گفت : اصل فرمایش ایشان ناتمام است زیرا عقل اهل مسامحه نیست و واقعیت را ملاحظه می کند و ناظر به حقایق است و چنین چیزی را نمی پذیرد.

ما به مرحوم نائینی می گوییم : زید که دیروز تلبس به ضرب پیدا کرده ولی شما در مقام تطبیق می گویید زید الیوم ضارب . کجا زید امروز تلبس به مبدأ دارد و کجا چنین ارتباطی بین زید و مبدأ در امروز وجود دارد ؟

آیا از نظر عقل همان طور که زید دیروز تلبس به ضرب داشت امروز هم تلبس به ضرب دارد ؟ خیر . آیا امروز هم عرض ( ضرب ) قیام به معروض ( زید ) دارد ؟ خیر .

امروز که زید فاقد مبدأ ضرب است ، امروز عقلا و حقیقتا زید فاقد مبدأ فعل است بنابراین اگر ما مسأله را عقلی فرض کردیم و گفتیم مشتق ( بنا به فرمایش مرحوم نائینی ) عنوانی است که از قیام عرض به معروض متولد می شود الان نمی توانیم زید را ضارب بدانیم الان که می خواهیم بگوییم زید الیوم ضارب از نظر عقلی هیچ فرقی بین اینکه زید دیروز متلبس به ضرب بوده و مبدأ از او منقضی شده و بین اینکه می خواهد فردا تلبس به مبدأ پیدا کند ، نیست !

نسبت به لحاظ دیروز و فردا نیست ، بلکه نسبت به لحاظ امروز است .

در این دو فرض از نظر واقعیت مسأله چه فرقی می کند ؟ زیدی که امروز هیچ گونه ارتباطی با ضرب ندارد ولی دیروز از او ضرب صادر گردیده و منقضی شده با کسی که ضربی از او صادر نشده و فردا قرار است از او صادر شود در ارتباط با امروز عقلا چه فرقی وجود دارد ؟

ممکن است از نظر تسامح عرفی ، فرقی وجود داشته باشد . ولی ما می خواهیم مسأله را با دقت عقلی بررسی کنیم . و امروز که زید متلبس به ضرب نیست ، عقل بین فاقدیتی که قبل از آن تلبس وجود داشته با فاقدیتی که بعد از آن تلبس پیدا می کند فرقی نمی بیند !

و این خود دلیل بر این است که مسأله عقلی نبوده بلکه مربوط به لغت است . اگر مسأله عقلی باشد شما حق ندارید به لحاظ ضرب دیروز بگویید زید الیوم ضارب . ضرب دیروز که منقضی شده چگونه می تواند مصحح این باشد که عقلا بگوییم زید الیوم ضارب .

بله اگر به لغت مراجعه کنیم در لغت مسأله تعبد در برابر واضع و وضع مطرح است . ممکن است واضع در مقام وضع یک تلبس اعم از حال و منقضی را ملاحظه کرده که اگر شما در منقضی استعمال کنید حقیقت است ولی اگر در موردی که می خواهد در استقبال تلبس پیدا کند استعمال کنید مجاز است . حال چرا واضع چنین کاری را انجام داده است این دیگر ربطی به ما ندارد واضع همان طوری که در تعیین الفاظ اختیار دارد در تعیین معانی هم اختیار دارد خصوصا اگر واضع را غیر بشر بدانیم.

بالاخره ما تابع واضع هستیم او می گوید ماء به معنای آب . و تراب هم به معنای خاک است کسی نمی تواند از او بپرسد که چرا لفظ ماء را در مقابل آب و لفظ تراب را در مقابل خاک قرار دادید ؟ بالاخره یک لفظی باید در مقابل این معنا قرار بگیرد .

در حقیقت حق انتخاب با خود واضع است او می خواسته ماء را برای این مایع سیال ، و تراب را برای خاک وضع کند. لذا ما نمی توانیم به واضع اشکال کنیم که چرا تو مشتق را برای اعم از متلبس فی الحال و منقضی وضع کردی و متلبس فی المستقبل را خارج از موضوع له قرار دادی ؟

در این مسأله برهان عقلی وجود نداری او می خواسته این کار را کند.

نتیجه : کلام مرحوم نائینی ره قابل قبول نیست زیرا اگر قرار باشد پای عقل به میان آید فرقی بین منقضی و مستقبل وجود ندارد و واقعیت امر این است که مسأله مشتق ، مسأله عقلی نیست بلکه یک مسأله لغوی است .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo