< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد ابوالفضل عادلی‌نیا

99/06/16

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمات بحث مشتق

مقدمه اول : آیا بحث مشتق یک مساله عقلی است یا لغوی ؟ یعنی بحث مشتق آیا یک مساله عقلی مانند مقدمه واجب ، واجب است می باشد و ما باید مساله را از عقل بگیریم ؟ یا اینکه بحث مشتق یک نزاع لغوی است و مربوط به لغت واضع است ؟

یعنی واضع وقتی هیئت مشتق مثل هیئت فاعل را وضع کرده آیا در معنای موضوع له یک امر عام و مشترکی را در نظر گرفته و هیئت فاعل مثل ضارب را برای امر عام و مشترک وضع کرده که آن معنای مشترک شامل حال تلبس و هم شامل من انقضی عنه المبدأ شود ؟

یا اینکه واضع در مقام تعیین موضوع له هیئت مشتق ؛ خصوص حال را در نظر گرفته ؟ یعنی خصوص حال تلبّس را در نظر گرفته و موضوع له هیئت ضارب را " المتلبس بالمبدأ فی الحال " قرار داده است ؟ کدام یک از این دو تا است آیا نزاع مشتق مسأله عقلی است یا لغوی ؟

ظاهرا مسأله مشتق ، نزاع در یک مسأله لغویّه است ، نه مسأله عقلی !

قول مرحوم نائینی ( ره ) در فوائد :

از کلمات و تقریرات اعاظمِ از شاگردانِ مرحوم نائینی اینطور استفاده می شود که نظر ایشان این است : که نزاع را عقلی دانسته ؛ و استدلالی دارند که امروز بیان می شود . اما قبل از آن مقدمه ای بیان می شود :

مشتق از نظر زمانی سه قسم دارد :

    1. المتلبس بالمبدأ فی الحال . مشتق تاره الان متلبس به مبدأ است . زید الان عمرو را می زند می گوییم زید ضارب

    2. المتلبس بالمبدأ فی الاستقبال. تاره زید تصمیم گرفته در آینده عمرو را مورد ضرب قرار دهد .

    3. المتلبس بالمبدأ فی ما انقضی عنه التلبس. در گذشته زید عمرو را زده و الان ضرب منقضی شده .

در مثال زیدٌ ضاربٌ ، اطلاق ضارب از نظر حقیقت و مجاز چگونه می باشد؟

همه اصولیون معتقدند : اطلاق ضرب در آینده مجاز است . و در مورد الان هم همه متفقند که اطلاق ضرب حقیقت است .

و در مورد گذشته اختلاف است . بعضی از اصولیین می گویند اطلاق زیدٌ ضاربٌ به کسی که در گذشته عمل ضرب را انجام داده امروز حقیقت است و برخی می گویند مجاز است .

استدلال مرحوم نائینی :

علت اینکه در مستقبل ، همه قائل به مجازیت می باشند ولی در ماانقضی عنه المبدأ اختلاف پیدا شده که جماعتی قائل به حقیقت اند این است که در ما انقضی ، عَرَض قیام به معروض پیدا کرده ولی منقضی شده است. اما در مورد مستقبل ، قیام عَرَض به معروض تحقق پیدا نکرده است .

در کفایه مرحوم آخوند می فرمودند : که این مشتق از تلبس ذات به مبدأ پیدا شده . مثلا از پوشیدن زید لباس ضرب را ، ضارب می شود . حالا گاهی این مشتق حقیقتا تحقق پیدا میکند و گاهی در جوامد مثل زیدٌ زوجٌ انتزاعی خواهد بود .

مرحوم نائینی ( ره ) می خواهد بگوید : که عقلاً بین منقضی و « مَن تلبسَ بالمبدأ فی المستقبل » تفاوت وجود دارد . برای اینکه در ما انقضی عنه المبدأ ، تلبس به مبدأ تحقق پیدا کرده یعنی زید دیروز متلبس به ضرب شد ولی در مستقبل همچین چیزی هنوز تحقق پیدا نکرده است .

این فرق در ارتباط با یک مسأله عقلیه می تواند مطرح شود! ولی اگر مسأله ، یک مسأله لغویه باشد دیگر این حرفها مطرح نمی باشد بلکه مسأله لغویه بستگی به واضع دارد . واضع متلبس به مبدأ در مستقبل را قطعا جزء موضوع له قرار نداده ولی متلبس به مبدأ در منقضی را به نظر کسانی که قائل به حقیقت می باشند جزء موضوع له قرار داده است .

اگر مسأله به صورت یک مسأله لغوی باشد نیازی به برهان ندارد فقط باید دلیل اقامه کرد که از کجا می گوئید واضع معنا را اینگونه در نظر گرفته و به صورت دیگر در نظر نگرفته ولی وقتی دلیل عقلی مطرح می کنید معلوم می شود که می خواهید مسأله را از دایره لغت خارج کنید .

مؤید این مطلب که مرحوم نائینی ( ره ) نزاع مشتق را یک مسأله عقلی فرض کرده است : نکته ای است که ایشان در ادامه بحث مطرح فرمودند و آن این است که در مقدمه دوم که خواهد آمد دلیلی را ذکر می کنند که برای بحث فعلی ما راهگشاست . آن مطلب این است که ایشان می فرماید در باب مشتق ، عناوینی وجود دارد که از ذات اشیاء انتزاع می شود و انتزاع آنها متوقف بر وجود عرض مثل ضرب و قتل و بیاض و سواد نیست . مثلا انسانیت انسان ، از ذات انسان به دست آمده . جسمیت جسم از ذات جسم انتزاع می شود. حجریت حجر از ذات حجر گرفته می شود . این گونه عناوین از محل نزاع در باب مشتق خارجند. و مرحوم نائینی در این زمینه علتی را ذکر کرده است که با قطع نظر از صحت و سقم آن مؤید این معناست که ایشان مسأله را عقلی فرض کرده است و می فرماید : علت اینکه چنین عناوینی از محل نزاع مشتق خارجند این است که در فلسفه می گویند : « شیئیة الشئ بصورتهِ لا بمادتِه »یعنی شیئیت هر چیزی به صورت آن می باشد نه به ماده اش . [1]

بنابراین انسانی که از دنیا می رود و بعد از مدتی به تراب و خاک تبدیل می شود دیگر به آن تراب ، انسان نمی گویند . یعنی نمی توان به ملاحظه اینکه او قبلا انسان بوده به او انسان اطلاق کرد بخاطر اینکه این تراب اگر چه ماده اش همان انسان قبلی است ولی صورت آن تغییر کرده است صورت قبلی آن ، صورت انسانیت بوده ولی الان صورت ترابیت پیدا کرده است چون فلسفه می گوید شیئیت الشئ به صورت آن می باشد نه به ماده اش ! پس این بخش از محل بحث ما خارج است .[2]

 


[1] شرح منظومه، قسم الفلسفه، ج1، ص128 128.
[2] فوائد الاصول، نائینی، ج1، ص83 و 84.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo