درس خارج فقه استاد احمد عابدی
1400/09/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/حجر /سفه
بررسی مسائل حجر از کتاب تحریر الوسیله
کیفیت انفاق ولی در مخارج صبی
«(مسألة 15): يُنفق الوليّ على الصبيّ بالاقتصاد؛ لابالإسراف ولابالتقتير ملاحظاً له عادته ونظراءه، فيطعمه ويكسوه ما يليق بشأنه»[1] .
اصل همان مناسبت حال و شأن است نه میانهروی. یک زیاد میخورد ویکی کم میخورد، یکی طبع سرد دارد و باید زیاد بپوشد ویکی طبع گرم دارد و باید کم بپوشد. شأن هرکسی چیزی را اقتضاء دارد.
اگر ولی افراطوتفریط کند، ضامن است. اگر زیاد خرج کند، ضامن است و باید خسارت بدهد. اگر کم خرج کند و مثلاً موجب مریضی بچه شود، ضامن سلامتی اوست و باید خرج دارو و درمانش را از جیب خود بدهد.
اختلاف صبی و ولی
«(مسألة 16): لو ادّعى الولي الإنفاق على الصبيّ أو على ماله أو دوابّه بالمقدار اللائق، وأنكر بعد البلوغ أصل الإنفاق أو كيفيّته، فالقول قول الوليّ مع اليمين، وعلى الصبيّ البيّنة»[2] .
مصالح پیرامون اختلاف بین ولی و طفل است. اختلاف یا در اصل انفاق است مثلاینکه بچه میگوید کسی تبرعا خرج مرا میداده است و ولی میگوید من خرج او را میدادم یا بچه پول خاصی را میگوید خرج من نکرده است و ولی میگوید آن را خرج او کردهام و یا در کیفیت انفاق است مثلاینکه بچه میگوید هرماه یکمیلیون تومان خرج من بوده است و ولی میگوید هرماه دو میلیون تومان خرج او بوده است. امام میفرماید: بچه مدعی است و ولی منکر است. قول ولی با قسم مقدم است و اگر بچه بینه دارد قول او مقدم است.
در باب قضاء سه راه برای تشخیص مدعی و منکر بیان شده است: 1- منکر کسی است که قولش موافق اصل است. 2- منکر کسی است که قولش موافق با ظاهر است. 3- منکر کسی است که اگر دست از دعوا بردارد، دعوا تمام نمیشود.
هر یک را ملاک بدانیم طفل مدعی و ولی منکر است. اصل این است که ولی ضامن نباشد و کسی که ادعا میکند ولی ضامن است مدعی است. ظاهر عرف و جامعه این است که کسی خرج دیگری را تبرعا نمیدهد پس قول ولی موافق ظاهر است. اگر بچه دست از دعوا بردارد، دعوا تمام میشود اما اگر ولی دست از دعوا بردارد، دعوا تمام نمیشود.
قبلاً هم گفته شد که در باب قضاء کلمه بینه حقیقت شرعیه نیست و به معنای بیان و دلیل و شواهد است و یکی از مصادیق دو شاهد عادل است و امضاء و سند و آزمایش پزشکی و ... از مصادیق دیگر بینه هستند. مدعی و منکر هم مانند بینه، حقیقت شرعیه نیستند و در این صورت تشخیص مدعی و منکر هم منحصر در سه راه مذکور نیست. شارع نفرموده است از چه راهی مدعی و منکر را تشخیص دهید. این سه راه را علما ذکر کردهاند نه شارع و ملاک عرف است که چه کسی را مدعی و چه کسی منکر بداند.
در مانحن فیه که بچه میگوید ولی، مال من را تلف کرده است و ولی میگوید من مال را تلف نکردهام و خرج بچه کردهام، عرف میگوید: بچه باید شاهد و بینه بیاورد، یعنی بچه را مدعی و ولی را منکر میداند.
شاید مقصود امام خمینی از تقدم قول ولی، قواعد باب قضاء نباشد؛ بلکه احتمال دارد مراد ایشان مصالح حمل فعل مسلمان بر صحت باشد که اقتضاء میکند آنچه را ولی خرج کرده، درست خرج کرده است. البته این فقط نصف مصالح را حل میکند؛ یعنی اصالة الصحه در فعل مسلمان کیفیت انفاق را اثبات میکند نه اصل انفاق را.
احتمال هم دارد مقصود امام خمینی قاعده احسان باشد. ولی طفل، محسن است و محسن ضامن نیست مگر آنکه افراط یا تفریط او اثبات شود. «ما علی المحسنین من سبیل». ولی طفل امین است و امین ضامن نیست مگر آنکه خیانتش ثابت شود.
معنای سفه
«القول في السفه. السفيه: هو الذي ليس له حالة باعثة على حفظ ماله والاعتناء بحاله، يصرفه في غير موقعه، ويتلفه بغير محلّه، وليست معاملاته مبنيّة على المكايسة والتحفّظ عن المغابنة، لا يُبالي بالانخداع فيها، يعرفه أهل العرف والعقلاء بوجدانهم؛ إذا وجدوه خارجاً عن طورهم ومسلكهم بالنسبة إلى أمواله تحصيلًا وصرفاً. وهو محجور عليه شرعاً؛ لاينفذ تصرّفاته في ماله ببيع وصلح وإجارة وهبة وإيداع وعارية وغيرها؛ من غير توقّف على حجر الحاكم إذا كان سفهه متّصلًا بزمان صغره. وأمّا لو تجدّد بعد البلوغ والرشد فيتوقّف على حجر الحاكم، فلو حصل له الرشد ارتفع حجره، ولو عاد فله أن يحجره»[3] .
مکایسه را معمولاً به کسی که در معامله چانه نمیزند معنا کردهاند؛ ولی صحیح آن است که مکایسه به معنای برتری در معامله است. کسی که در هر معاملهای وارد میشود، طرف مقابل دست بالا را دارد، سفیه است.
برخلاف کتابهای فقهی که معمولاً سفه را در مقابل عقل یا رشد میدانند، در مختار الصحاح که بسیار دقیق است و خلاصه صحاح جوهری است، سفه در مقابل حلم به معنای عجول بودن و سبکمغزی میداند. (علت نامگذاری صحاح آن است که جوهری در میان اعراب و بادیهها و روستاها رفته و لغات را شنیده و نوشته است. حسن کتاب صحاح آن است که بحث صرفی را خوب مطرح کرده است ولی اشتباهاتی هم دارد که رازی در مختار الصحاح آن را تصحیح کرده است برخلاف مجمع البحرین که متوجه اشتباهات جوهری نبوده و نقل کرده است).
مختار الصحاح در مورد واژه سفه میگوید: «(السَّفَهُ) ضِدُّ الْحِلْمِ وَأَصْلُهُ الْخِفَّةُ وَالْحَرَكَةُ ... وَقَوْلُهُمْ: (سَفِهَ) نَفْسَهُ وَغَبِنَ رَأْيَهُ وَبَطِرَ عَيْشَهُ وَأَلِمَ بَطْنَهُ وَوَفِقَ أَمَرَهُ وَرَشِدَ أَمْرَهُ كَانَ الْأَصْلُ سَفِهَتْ نَفْسُ زَيْدٍ وَرَشِدَ أَمْرُهُ فَلَمَّا حُوِّلَ الْفِعْلُ إِلَى الرَّجُلِ انْتَصَبَ مَا بَعْدَهُ بِوُقُوعِ الْفِعْلِ عَلَيْهِ لِأَنَّهُ صَارَ فِي مَعْنَى (سَفَّهَ) نَفْسَهُ بِالتَّشْدِيدِ. هَذَا قَوْلُ الْبَصْرِيِّينَ وَالْكِسَائِيِّ. وَيَجُوزُ عِنْدَهُمْ تَقْدِيمُ هَذَا الْمَنْصُوبِ كَمَا يَجُوزُ غُلَامَهُ ضَرَبَ زَيْدٌ. وَقَالَ الْفَرَّاءُ: لَمَّا حُوِّلَ الْفِعْلُ مِنَ النَّفْسِ إِلَى صَاحِبِهَا خَرَجَ مَا بَعْدَهُ مُفَسِّرًا لِيَدُلَّ عَلَى أَنَّ السَّفَهَ فِيهِ. وَكَانَ حُكْمُهُ أَنْ يَكُونَ سَفِهَ زَيْدٌ نَفْسًا لِأَنَّ الْمُفَسِّرَ لَا يَكُونُ إِلَّا نَكِرَةً وَلَكِنَّهُ تُرِكَ عَلَى إِضَافَتِهِ وَنُصِبَ كَنَصْبِ النَّكِرَةِ تَشْبِيهًا بِهَا وَلَا يَجُوزُ عِنْدَهُ تَقْدِيمُهُ لِأَنَّ الْمُفَسِّرَ لَا يَتَقَدَّمُ»[4] .