درس خارج فقه استاد احمد عابدی
1400/08/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: بررسی فقهی قانون تجارت/حجر /نشانه های بلوغ: سن
نشانههای بلوغ: سن
بحث در سن بلوغ دختران بود، تنها یک روایت از عمار بن موسی ساباطی نقل شده است که دلالت بر سیزدهسالگی بلوغ دختر دارد. چون روایات عمار مهم است بحثی را درباره عمار آغاز کردیم.
بررسی وثاقت عمار بن موسی از طریق روایاتش
خلاصه جلسه قبل این شد که کلمات کشی بر وثاقت عمار دلالت نمیکند، بلکه بر مدح وی هم دلالت ندارد، برخلاف آیتالله خویی که از کلمات کشی توثیق را برداشت کرده است. کلمات شیخ طوسی هم در تهذیب و استبصار متناقض است و در عده الاصول هم کلی فطحیها را فرموده است نه خصوص عمار را. کلمات دیگران مانند علامه حلی و مامقانی هم چون متأخر هستند، ملاک نیست. نجاشی عمار را توثیق کرده است.
حدود صدوبیست و اندی روایت در کتب اربعه از عمار بن موسی نقل شده است که ما چند روایت را از کتاب تهذیب نقل میکنیم تا ببینیم میتوان از آنها توثیق عمار را استفاده کرد.
1- «عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ إِذَا أَرَادَ أَنْ يَسْتَنْجِيَ بِأَيِّمَا يَبْدَأُ بِالْمَقْعَدَةِ أَوْ بِالْإِحْلِيلِ فَقَالَ بِالْمَقْعَدَةِ ثُمَّ بِالْإِحْلِيلِ»[1] .
این حدیث میگوید ابتدا محل غائط شسته شود سپس محل بول، درحالیکه احادیث فراوانی نقل شده است که ابتدا محل بول شسته شود سپس محل غائط، مثلاً از امیرالمؤمنین علیهالسلام نقل شده است: «قَالَ عَلِيٌّ ع فِي الِاسْتِنْجَاءِ بِالْمَاءِ وَ هُوَ أَنْ يُبْدَأَ بِالْفَرْجِ ثُمَّ يُنْزَلَ إِلَى الشَّرْجِ وَ لَا تُجْمَعَا مَعاً»[2] .
ممکن است کسی بگوید حدیث استفهام انکاری است، (بالمقعده ثم بالاحلیل؟!) یعنی این چه سؤالی است و مطلب روشن است، ولی استفهام انکاری خلاف ظاهر است.
2- «عَنْ عَمَّارٍ عَنْ جَعْفَرٍ ع عَنْ أَبِيهِ أَنَّ عَلِيّاً ع لَمْ يَغْسِلْ عَمَّارَ بْنَ يَاسِرٍ وَ لَا هَاشِمَ بْنَ عُتْبَةَ الْمِرْقَالَ وَ دَفَنَهُمَا فِي ثِيَابِهِمَا وَ لَمْ يُصَلِّ عَلَيْهِمَا[3] ».
این حدیث میگوید امام علیهالسلام بعد از شهادت عمار بن یاسر و هاشم مرقال، آنها را غسل نداد و کفن نکرد و بر آنها نماز نخواند. درست است که شهید غسل و کفن ندارد اما نماز ساقط نمیشود.
3- «عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ النَّصْرَانِيِّ يَكُونُ فِي السَّفَرِ وَ هُوَ مَعَ الْمُسْلِمِينَ فَيَمُوتُ قَالَ لَا يُغَسِّلُهُ مُسْلِمٌ وَ لَا كَرَامَةَ وَ لَا يَدْفِنُهُ وَ لَا يَقُومُ عَلَى قَبْرِهِ وَ إِنْ كَانَ أَبَاهُ[4] ».
اینکه مسیحی غسل ندارد، روشن است اما اینکه مسیحی را نباید دفن کرد، محل اشکال است. در روایات حتی درباره خوارج و منافقین آمده است که آنها را دفن کنید. در شرع آمده است که مسیحی نماز ندارد، اما بر خوارج نماز بخوانید ولی در نماز لعنش کنید و بر منافق نماز بخوانید اما چهارتکبیر بگویید.
4- «عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ إِذَا اغْتَسَلَ مِنْ جَنَابَتِهِ أَوْ يَوْمَ جُمُعَةٍ أَوْ يَوْمَ عِيدٍ هَلْ عَلَيْهِ الْوُضُوءُ قَبْلَ ذَلِكَ أَوْ بَعْدَهُ فَقَالَ لَا لَيْسَ عَلَيْهِ قَبْلُ وَ لَا بَعْدُ فَقَدْ أَجْزَأَهُ الْغُسْلُ وَ الْمَرْأَةُ مِثْلُ ذَلِكَ إِذَا اغْتَسَلَتْ مِنْ حَيْضٍ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ فَلَيْسَ عَلَيْهَا الْوُضُوءُ لَا قَبْلُ وَ لَا بَعْدُ وَ قَدْ أَجْزَأَهَا الْغُسْلُ[5] ».
این حدیث برخلاف روایات دیگر است، در روایات آمده است: «كُلُّ غُسْلٍ قَبْلَهُ وُضُوءٌ إِلَّا غُسْلَ الْجَنَابَةِ[6] ».
5- «عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ شَكَّ فِي الْمَغْرِبِ فَلَمْ يَدْرِ رَكْعَتَيْنِ صَلَّى أَمْ ثَلَاثَةً قَالَ يُسَلِّمُ ثُمَّ يَقُومُ فَيُضِيفُ إِلَيْهَا رَكْعَةً ثُمَّ قَالَ هَذَا وَ اللَّهِ مِمَّا لَا يُقْضَى أَبَداً[7] ».
6- «عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ لَمْ يَدْرِ صَلَّى الْفَجْرَ رَكْعَتَيْنِ أَوْ رَكْعَةً قَالَ يَتَشَهَّدُ وَ يَنْصَرِفُ ثُمَّ يَقُومُ فَيُصَلِّي رَكْعَةً فَإِنْ كَانَ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ كَانَتْ هَذِهِ تَطَوُّعاً وَ إِنْ كَانَ صَلَّى رَكْعَةً كَانَتْ هَذِهِ تَمَامَ الصَّلَاةِ قُلْتُ فَصَلَّى الْمَغْرِبَ فَلَمْ يَدْرِ اثْنَتَيْنِ صَلَّى أَمْ ثَلَاثَةً قَالَ يَتَشَهَّدُ وَ يَنْصَرِفُ ثُمَّ يَقُومُ فَيُصَلِّي رَكْعَةً فَإِنْ كَانَ صَلَّى ثَلَاثاً كَانَتْ هَذِهِ تَطَوُّعاً وَ إِنْ كَانَ صَلَّى اثْنَتَيْنِ كَانَتْ هَذِهِ تَمَامَ الصَّلَاةِ وَ هَذَا وَ اللَّهِ مِمَّا لَا يُقْضَى أَبَداً[8] ».
این دو روایت میگویند اگر در نماز صبح و مغرب شک کرد، وظیفهاش آن است که بنا را بر اکثر بگذارد و سلام بدهد و بعد از نماز یکرکعت اضافه کند، درحالیکه بر طبق فتوای همه شک در نماز صبح و مغرب موجب بطلان نماز است.
7- «عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لِكُلِّ صَلَاةٍ مَكْتُوبَةٍ لَهَا نَافِلَةُ رَكْعَتَيْنِ إِلَّا الْعَصْرَ فَإِنَّهُ تُقَدَّمُ نَافِلَتُهَا فَيَصِيرَانِ قَبْلَهَا وَ هِيَ الرَّكْعَتَانِ اللَّتَانِ تَمَّتْ بِهِمَا الثَّمَانِي بَعْدَ الظُّهْرِ [9] الحدیث».
سنیها میگویند هر نماز واجبی دو رکعت نافله دارد. صدر و ذیل این حدیث باهم تطابق ندارد، چون ابتدا میگوید هر نماز واجبی دو رکعت نافله دارد، بعد میفرماید دو رکعت عصر با دو رکعت ظهر، هشت رکعت کامل میشود.
8- «عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُدْرِكُ الْإِمَامَ وَ هُوَ يُصَلِّي أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ وَ قَدْ صَلَّى الْإِمَامُ رَكْعَتَيْنِ قَالَ يَفْتَتِحُ الصَّلَاةَ وَ يَدْخُلُ مَعَهُ وَ يَقْرَأُ خَلْفَهُ فِي الرَّكْعَتَيْنِ يَقْرَأُ فِي الْأُولَى الْحَمْدَ وَ مَا أَدْرَكَ مِنْ سُورَةِ الْجُمُعَةِ وَ يَرْكَعُ مَعَ الْإِمَامِ وَ فِي الثَّانِيَةِ الْحَمْدَ وَ مَا أَدْرَكَ مِنْ سُورَةِ الْمُنَافِقِينَ وَ يَرْكَعُ مَعَ الْإِمَامِ فَإِذَا قَعَدَ الْإِمَامُ لِلتَّشَهُّدِ فَلَا يَتَشَهَّدْ وَ لَكِنْ يُسَبِّحُ فَإِذَا سَلَّمَ الْإِمَامُ رَكَعَ رَكْعَتَيْنِ يُسَبِّحُ فِيهِمَا وَ يَتَشَهَّدُ وَ يُسَلِّمُ[10] »
حدیث میگوید وقتی در رکعت سوم به امام رسید، در رکعت دوم خود نباید تشهد بخواند و نمازش را ادامه بدهد. در این صورت در نماز چهار رکعتی یک تشهد خوانده است.
9- «عَنْ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يَؤُمُّ بِقَوْمٍ هَلْ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَتَوَشَّحَ قَالَ لَا لَا يُصَلِّي الرَّجُلُ بِقَوْمٍ وَ هُوَ مُتَوَشِّحٌ فَوْقَ ثِيَابِهِ وَ إِنْ كَانَتْ عَلَيْهِ ثِيَابٌ كَثِيرَةٌ لِأَنَّ الْإِمَامَ لَا تَجُوزُ لَهُ الصَّلَاةُ وَ هُوَ مُتَوَشِّحٌ وَ عَنِ الرَّجُلِ أَدْرَكَ الْإِمَامَ حِينَ سَلَّمَ قَالَ عَلَيْهِ أَنْ يُؤَذِّنَ وَ يُقِيمَ وَ يَفْتَتِحَ الصَّلَاةَ[11] ».
توشّح یعنی با عبا یا چیزی لباسها را پوشاندن. این حدیث صریح در حرمت توشّح امام جماعت است، درحالیکه توشّح جایز است و حداکثر مکروه است.
10- «عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ لِيُصَلِّيَ وَحْدَهُ فَيَجِيءُ رَجُلٌ آخَرُ فَيَقُولُ لَهُ نُصَلِّي جَمَاعَةً هَلْ يَجُوزُ أَنْ يُصَلِّيَا بِذَلِكَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ قَالَ لَا وَ لَكِنْ يُؤَذِّنُ وَ يُقِيمُ[12] ».
این حدیث میگوید اگر کسی میخواهد فرادا نماز بخواند و اذان و اقامه میگوید، وقتی یک نفر به او اقتدا کرد، باید دوباره اذان و اقامه بگوید، درحالیکه طبق فتوای همه همان اذان و اقامه کافی است.
11- «عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنْ نَسِيَ الرَّجُلُ الْقُنُوتَ فِي شَيْءٍ مِنَ الصَّلَاةِ حَتَّى يَرْكَعَ فَقَدْ جَازَتْ صَلَاتُهُ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ شَيْءٌ وَ لَيْسَ لَهُ أَنْ يَدَعَهُ مُتَعَمِّداً[13] ». این حدیث میگوید ترک عمدی قنوت نماز جایز نیست، درحالیکه قنوت مستحب بوده و ترک عمدی آن جایز نیست.
12- «عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ فِي الصَّلَاةِ فَيَرَى حَيَّةً بِحِيَالِهِ يَجُوزُ لَهُ أَنْ يَتَنَاوَلَهَا فَيَقْتُلَهَا فَقَالَ إِنْ كَانَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا خُطْوَةٌ وَاحِدَةٌ فَلْيَخْطُ وَ لْيَقْتُلْهَا وَ إِلَّا فَلَا[14] ».
حدیث میگوید اگر نمازگزار در حال نماز ماری را دید، چنانچه یک گام با آن فاصله داشت، میتواند جلو برود و مار را بکشد ولی اگر بیش از یک گام فاصله داشت، نمیتواند جلو برود؛ درحالیکه چند قدم راه رفتن در نماز جایز است، چه ماری باشد و چه ماری نباشد.
13- «وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُصَلِّي فَقَالَ إِذَا سَلَّمَ عَلَيْكَ رَجُلٌ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ أَنْتَ فِي الصَّلَاةِ فَرُدَّ عَلَيْهِ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ نَفْسِكَ وَ لَا تَرْفَعْ صَوْتَكَ[15] ».
در حدیث میگوید وقتی مصلی در حال نماز است، چنانچه کسی به او سلام بدهد، باید طوری سلام بدهد که خودش بشنود مانند نماز اخفاتی و صدایش را بلند نکند، درحالیکه باید طوری سلام بدهد که طرف مقابل بشنود.
14- «عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يُدْرِكُ الْإِمَامَ وَ هُوَ قَاعِدٌ يَتَشَهَّدُ وَ لَيْسَ خَلْفَهُ إِلَّا رَجُلٌ وَاحِدٌ عَنْ يَمِينِهِ قَالَ لَا يَتَقَدَّمُ الْإِمَامَ وَ لَا يَتَأَخَّرُ الرَّجُلَ وَ لَكِنْ يَقْعُدُ الَّذِي يَدْخُلُ مَعَهُ خَلْفَ الْإِمَامِ فَإِذَا سَلَّمَ الْإِمَامُ قَامَ الرَّجُلُ فَأَتَمَّ صَلَاتَهُ[16] ».
مطلب این حدیث صحیح نیست، زیرا احادیثی وجود دارد که وقتی یک نفر به امام اقتدا میکند، باید سمت راست امام و کمی عقبتر بایستد، اگر یک نفر دیگر هم به جماعت اضافه شد، باید امام جلوتر برود تا یک صف پشت او تشکیل شود. بهعنوانمثال احادیثی که درباره نماز پیامبر و حضرت امیر و حضرت خدیجه یا جعفر طیار نقلشدهاند. در یک روایت هست که پیامبر در حال نماز بود و امیرالمؤمنین هم به ایشان اقتدا کرد. ابوطالب و جعفر طیار از کنار آنها گذشتند، ابوطالب به جعفر گفت تو نیز داخل نماز شو. وقتی جعفر هم به پیامبر اقتدا کرد، پیامبر جلو رفت[17] .
بدون مبالغه میتوان گفت صدها روایت ازایندست میتوان از عمار یافت. با توجه به این روایات آیا میتوان گفت عمار بن موسی موثق است؟
وثوق به دو معنا میتواند باشد: اول دروغگو نبودن. در کافی روایتی وجود دارد که امام صادق فرموده من اینگونه به عمار نگفتهام که به شما میگوید.[18] معنای این حدیث میتواند دروغگو بودن عمار باشد. دوم اشتباه نکردن. اگر انسانی زیاد خطا کند، چنین کسی ضبط ندارد و موثق نیست.
قطعاً روایات عمار مضطرب و مشوش است و شاهد آن است که دقت در نقل حدیث نداشته است و همین در عدم توثیق او کافی است. اینکه نجاشی او را موثق دانسته است، یعنی دروغگو نبوده است، ولی زیاد اشتباه داشته است. کلام مامقانی هم با همین توجیه میشود. علامه محمدتقی مجلسی درباره عمار بن موسی میگوید: آنچه عمار نقل کرده است درست نیست، عمار مضطرب الحدیث و مشوش الحدیث است.[19]