درس تفسیر استاد هادی عباسی‌خراسانی

1402/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

محتويات

1- تفسیر آیه‌ی 103
1.1- منظور از «فإذا قضیتم الصلاة»
1.2- دلیل وجوب نماز
1.3- وجوب نماز بر مؤمن و کافر
1.4- زمان‌داشتن نماز
2- تفسیر آیه‌ی 104
2.1- پرهیز از سستی در تعقیب مشرکین و منافقین
2.2- لزوم استفاده از تمام نیرو برای مقابله با دشمنان
2.3- درد و رنج برای هر یک از طرفین در جنگ
2.4- علم و حکمت خداوند
3- تفسیر آیه‌ی 105
3.1- منظور از «الکتاب» در این آیه و هدف از نزول قرآن
3.2- منظور از «خَصیم» در این آیه
3.3- منظور از «خائنین» در این آیه
4- تفسیر آیه‌ی 106
4.1- بخشش همراه با مهربانی خداوند بر بندگان
5- تفسیر آیه‌ی 107
5.1- پرهیز از مجادله با خائنین
5.2- عدم دوستی خداوند با خائنین و گناهکاران
6- تفسیر آیه‌ی 108
6.1- برخورد دوگانه‌ی منافقین با خداوند و مردم
6.2- شب‌نشینی‌های ناپسند منافقین
6.3- احاطه‌ی خداوند به اعمال منافقین در تمام زمان‌ها
6.4- احاطه‌ی ظاهری و باطنی خداوند به اعمال منافقین
7- تفسیر آیه‌ی 109
7.1- ناتوانی منافقین از مجادله با خداوند در قیامت
7.2- تفاوت وکیل بودن با محیط بودن خداوند در این آیه و آیه‌ی قبل
7.3- تجسم اعمال در قیامت
7.4- معاد جسمانی با بدنی بدون ماده و هم‌سنخ بدن دنیوی
7.5- تشبیه مرگ به خواب در روایات
7.6- برزخ، خیال منفصل
7.7- کلام علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) در مورد ارتباط متقابل اعمال روز و خواب
7.8- منظور از «أیام الله»
7.9- ارتباط نماز با شفاعت و حفظ صورت انسانی در برزخ و قیامت با نماز
7.10- تقدم اعمال انسان در قیامت بر حضور خودش در قیامت
7.11- منظور از عمل در قرآن
8- تفسیر آیه‌ی 110
8.1- غفران و رحمت خداوند، نتیجه‌ی استغفار از گناهان
8.2- تفاوت استغفار بعد از گناه با گناه نکردن
8.3- ماه شعبان، ماه مغرفت و بخشش

 

 

موضوع: تفسر ترتیبی (سوره نساء)/آیه 110-103 /برخورد با دشمنان وخائنان

 

﴿فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلاَةَ فَاذْكُرُواْ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا﴾.[1]

﴿وَلاَ تَهِنُواْ فِي ابْتِغَاء الْقَوْمِ إِن تَكُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللّهِ مَا لاَ يَرْجُونَ وَكَانَ اللّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾.[2]

﴿إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ وَلاَ تَكُن لِّلْخَآئِنِينَ خَصِيمًا﴾.[3]

﴿وَاسْتَغْفِرِ اللّهَ إِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا﴾.[4]

﴿وَلاَ تُجَادِلْ عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنفُسَهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا﴾.[5]

﴿يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ وَهُوَ مَعَهُمْ إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ وَكَانَ اللّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا﴾.[6]

﴿هَاأَنتُمْ هَؤُلاء جَادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَمَن يُجَادِلُ اللّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَم مَّن يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا﴾.[7]

﴿وَمَن يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّهَ يَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا﴾.[8]

1- تفسیر آیه‌ی 103

1.1- منظور از «فإذا قضیتم الصلاة»

در آیات گذشته، صلات خوف را بیان کردیم که در صلات خوف، هر گروهی یک رکعت با امام می‌خوانند. و در آیه‌ی بعدی گفتیم این «فإذا قضیتم الصلاة»، قضای صلات یا به معنای این است که وقتی زمان نماز تمام شد و نماز اجرا شد، نشسته و ایستاده و خوابیده و در هر حال، ذکر الهی داشته باشید، یا اینکه قضای صلات به معنای انجام نماز خوف در هر شرایط و مرحله‌ای است که اگر خواستید نماز خوف بخوانید، یا هر نمازی، در هیچ مرحله‌ای ساقط نمی‌شود. اگر نتوانستید به روش معمول بخوانید، ذکر الهی داشته باشید و نماز را نشسته یا به ‌صورت ایستاده و یا حتی در بستر و یا با اشاره بخوانید و وقتی از سلامتی و رفع مرض اطمینان یافتید و یا از رفع خطر دشمن اطمینان داشتید، نماز را به پا دارید.

1.2- دلیل وجوب نماز

در قرآن هیچ‌گاه خواندن نماز نداریم. نماز، عمود دین است و با اقامه سازگاری دارد. قاعده‌ی کلی این است که «إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا»؛ نماز بر انسان‌های اهل باور، کتاب و فرض است که زمان مشخص دارد.

1.3- وجوب نماز بر مؤمن و کافر

و قید «عَلَى الْمُؤْمِنِينَ»، قید تغلیبی است، نه تخصیصی. و نماز بر تمام افراد، «كِتَابًا مَّوْقُوتًا» است؛ منتها چون مؤمنین اهل امتثال هستند، ذکر شده‌اند. در نظام هستی این‌گونه است که اسماء قبولی‌ها را می‌آورند و برنده‌ها از آن بقیه معلوم می‌شود.

1.4- زمان‌داشتن نماز

کتاب، یعنی فرض و موقوت، یعنی دارای وقت است. زمان خاص هر نمازی که برسد، بر تمام افراد به‌خصوص مؤمن واجب است.

2- تفسیر آیه‌ی 104

«وَلاَ تَهِنُواْ فِي ابْتِغَاء الْقَوْمِ إِن تَكُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمونَ وَتَرْجُونَ مِنَ اللّهِ مَا لاَ يَرْجُونَ وَكَانَ اللّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا».

2.1- پرهیز از سستی در تعقیب مشرکین و منافقین

بعد از اینکه حکم هجرت و جهاد و نماز خوف بیان شد که ساقط نمی‌شوند، حضرت حق می‌فرماید: «وَلاَ تَهِنُواْ فِي ابْتِغَاء الْقَوْمِ»؛ در دنبال‌کردن قوم مشرک و منافق، سستی و سازش نکنید و با این‌ها بجنگید؛ چرا که خدا در آیات دیگر هم از سازش و سستی ممانعت کرده است؛ مانند آیه‌ی: ﴿وَلاَ تَهِنُوا وَلاَ تَحْزَنُوا وَأَنتُمُ الأَعْلَوْنَ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ﴾.[9]

2.2- لزوم استفاده از تمام نیرو برای مقابله با دشمنان

و از طرف دیگر، آیات الهی به ما امر کرده که تمام توانایی خود را مقابل دشمن به کار ببرید؛ گرچه دشمن، سست‌بنیاد و ضعیف است، اما باید آن را ضعیف ندانیم و تمام قدرت و توانایی خود را در برابر آن‌ها بروز بدهیم. ﴿خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ﴾؛[10] با توانایی و قوت کامل مقابل‌شان بایستید.

یا در آیات دیگری، اشاره به این مطلب شده است که ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ﴾.[11] و ﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ﴾؛[12] هر ابزار و وسایل جنگی‌ای که دارید، باید مقابل آن‌ها آماده کنید.

2.3- درد و رنج برای هر یک از طرفین در جنگ

«إِن تَكُونُواْ تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ يَأْلَمُونَ كَمَا تَأْلَمونَ». «تألمون» از «أَلَم» به معنی درد شدید است.[13] اگر به شما درد شدیدی می‌رسد، آن‌ها هم مانند شما مشقت و رنج می‌بینند؛ یعنی آن‌ها هم مانند شما در جنگ ضربه می‌بینند و این ضربات در جنگ طبیعی است. قاعده‌ی همیشگی خداوند این است که اگر مورد هجمه قرار گرفتید، در مقابل‌شان بایستید.

2.4- علم و حکمت خداوند

قبلاً هم عرض کردیم که بیشترین صفات ترکیبی در سوره‌ی نساء است. در این آیه هم خداوند، «وَكَانَ اللّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا» است؛ یعنی خداوند، دانا است و حکمت کارها را می‌داند.

3- تفسیر آیه‌ی 105

«إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ وَلاَ تَكُن لِّلْخَآئِنِينَ خَصِيمًا».

3.1- منظور از «الکتاب» در این آیه و هدف از نزول قرآن

«إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ». «الکتاب»، یکی از مصادیقش، قطعاً قرآن است؛ ولی اگر کل رسالت و بعثت باشد، انبیای قبلی را هم شامل می‌شود؛ اما در اینجا منظور قرآن است، و به این معنا که ما قرآن را به حق برای شما نازل کردیم، تا «لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللّهُ». «الناس»، هم مؤمنین و هم کفار و هم منافقین و تمام مردم را شامل می‌شود. و خداوند به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید که به آنچه خداوند به شما ارائه کرده است، مأمور هستید بین مردم حکم کنید. «بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ».

«باء» در «بِالحَقّ» برای مُلابِسَت است؛ یعنی برای همراهی و همگامی است.

در اینجا هدف از وحی، حاکمیت و حکم‌کردن است که بیان شده است.

3.2- منظور از «خَصیم» در این آیه

«وَلاَ تَكُن لِّلْخَآئِنِينَ خَصِيمًا»؛ شما برای انسان‌هایی که خائن هستند، به‌عنوان مدافع نباشید. «خَصیم» در اینجا به معنای مدافع است؛ یعنی کسی که به نفع خائنین با خداوند، دشمنی و خصومت می‌کند که در روایت داریم: «وَكُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً، وَلِلْمَظْلُومِ عَوْناً».[14] «خَصیم»، مدافعی است که گاهی برای دفاع از خائنین از آن‌ها حمایت می‌کند و گاهی برای دفاع، به مقابله می‌ایستد و در هر دو معنا به کار می‌رود.

3.3- منظور از «خائنین» در این آیه

در اینجا «خائن» برای مطلق کفار و منافقین به‌ کار رفته است و عنوان مشترک و جدیدی برای کسانی است که در مقابل دین می‌ایستند.

4- تفسیر آیه‌ی 106

4.1- بخشش همراه با مهربانی خداوند بر بندگان

«وَاسْتَغْفِرِ اللّهَ»؛ استغفار کن خدا را که «إِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا». بخشش با مهربانی، وصف خاصی است که اینجا بیان شده است.

5- تفسیر آیه‌ی 107

5.1- پرهیز از مجادله با خائنین

«وَلاَ تُجَادِلْ»؛ ای رسول‌الله! با این‌ها مجادله و گفت‌وگو نکن. «عَنِ الَّذِينَ يَخْتَانُونَ أَنفُسَهُمْ»؛ با کسانی که به خودشان خیانت کردند. کسانی که ایمان به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیاوردند، به خودشان خیانت کردند.

5.2- عدم دوستی خداوند با خائنین و گناهکاران

«إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ مَن كَانَ خَوَّانًا أَثِيمًا»؛ خداوند هر کسی که اهل خیانت و گنهکار باشد را دوست ندارد. این عنوان «لاَ يُحِبُّ» در قرآن برای مواردی به کار برده شده که یکی از این موارد، «خَوَّانًا أَثِيمًا» است.

6- تفسیر آیه‌ی 108

6.1- برخورد دوگانه‌ی منافقین با خداوند و مردم

«يَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ يَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ»؛ این‌ها از مردم چهره می‌گیرند، ولی از خدا حیا و استخفا ندارند. از مردم شرم می‌کنند، ولی حضور خدا را توجه ندارند. از مردم استخفا دارند، ولی از خدا که با این‌ها است، «وَهُوَ مَعَهُمْ» - «واو» در اینجا حالیه است - شرم ندارند. این‌ها معیت خدا را درک نمی‌کنند. حضرت امام (رحمه‌الله) فرمودند: «عالَم، محضر خداست؛ در محضر خدا معصیت نکنیم».[15]

6.2- شب‌نشینی‌های ناپسند منافقین

«إِذْ يُبَيِّتُونَ مَا لاَ يَرْضَى مِنَ الْقَوْلِ»؛ این‌ها شب را به‌روز می‌آورند، درحالی‌که حرف‌های پسندیده‌ای نمی‌زنند. نه حرف‌ها و نه رفتار آن‌ها و نه اخلاق و نه گفتار آن‌ها پسندیده نیست؛ یعنی این‌ها از خداوند حیا نمی‌کنند. محضر حضرت حق هستند، اما گناه می‌کنند و اگر کسی این‌ها را ببیند، پرهیز می‌کنند؛ حتی نسبت به مؤمنین نفاق دارند و حیا می‌کنند، اما نسبت به خدا حیا ندارند.

6.3- احاطه‌ی خداوند به اعمال منافقین در تمام زمان‌ها

«وَكَانَ اللّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ مُحِيطًا». در اینجا وصف دیگری بیان شده که ترکیبی از علم و محیط است. «کان الله» در اینجا برای زمان گذشته نیست؛ بلکه حرف وجودی است و حرف وجودی به تمام زمان‌ها دلالت دارد. خداوند در تمام زمان‌ها به آنچه این‌ها انجام می‌دهند محیط است.

6.4- احاطه‌ی ظاهری و باطنی خداوند به اعمال منافقین

إحاطه‌ی باری‌تعالی، یک احاطه‌ی کلی است و احاطه، گاهی به «عَلَی» متعدی می‌شود و گاهی به «باء» متعدی می‌شود. اگر «إحاطه» یا «أحاطه» به «عَلَی» متعدی شود، به معنای إحاطه‌ی ظاهری است و اگر به «باء» متعدی شود، یعنی تمام وجود شیء در تحت إحاطه‌ی شیء محیط است.[16] و در اینجا به «باء»، متعدی شده است؛ یعنی خداوند به تمام اعماق موجودات محیط است.

7- تفسیر آیه‌ی 109

7.1- ناتوانی منافقین از مجادله با خداوند در قیامت

«هَاأَنتُمْ هَؤُلاء جَادَلْتُمْ عَنْهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا»؛ این‌ها کسانی هستند که با شما در زندگی دنیا مجادله کردند. بگو مگوی این‌ها در عالم دنیاست. اگر این‌ها با شما مجادله دارند، در زندگی دنیا است.

«فَمَن يُجَادِلُ اللّهَ عَنْهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَم مَّن يَكُونُ عَلَيْهِمْ وَكِيلًا»؛ چگونه در فردای قیامت می‌توانند بگومگو داشته باشند و حال‌آنکه خدا بر این‌ها وکیل است.

7.2- تفاوت وکیل بودن با محیط بودن خداوند در این آیه و آیه‌ی قبل

نسبت به اعمال، محیط به کار برده شد و نسبت به دنیا و آخرت، وکیل به کار برده شد؛ یعنی تمام کارهای دنیا و آخرت در اختیار حضرت حق است. و کسانی که بر خدا توکل کنند، خداوند امور او را به عهده می‌گیرد.

7.3- تجسم اعمال در قیامت

لذا ما در گرو اعمال‌مان هستیم. ﴿قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِه﴾.[17] و اعمال ما در دنیا ما را به جایی می‌رساند که تجسم و تمثل اعمال‌مان را می‌بینیم. ما در این دنیا در حال نقاشی صورت‌های آخرتی و اُخروی هستیم.

7.4- معاد جسمانی با بدنی بدون ماده و هم‌سنخ بدن دنیوی

و ما تا بدنی برای خود نسازیم، عزرائیل (علیه‌السلام)، روح ما را از این بدن به آن بدن منتقل نمی‌کند. روح بی بدن نمی‌شود. حال اینجا سوالی مطرح می‌شود که معاد، جسمانی است، یا روحانی؟ معاد، جسمانی است؛ چون آن‌قدر آن بدن سنخیت دارد که گویا همین بدن است. هم معاد جسمانی است و هم سنخیت است و هم تکامل برزخی است و هم هر کاری و هر حرفی که انسان می‌زند، این‌ها محفوظ می‌ماند. یا به عبارت بهتر انسان از ابتدای تولد تا آخر در حال ترسیم صورت اخروی‌اش است؛ چون دنیا، ماده و صورت دارد و آخرت، صورت دارد، ولی ماده ندارد. البته ما در نظریه‌های معرفتی خودمان به این نتیجه رسیدم که اگر ماده هم داشته باشد، مادةُ کلّ شیءٍ بحسبه است و بعید نیست که ماده در آنجا صورت تشخصی انسان باشد که همین‌طور هم هست.

7.5- تشبیه مرگ به خواب در روایات

شخصی از امام باقر (علیه‌السلام) از مرگ سؤال کرد، حضرت فرمودند: «هو النّومُ الّذي يَأتيكُم كلُّ ليلةٍ إلاّ أنّه طويلٌ مُدَّتُه لا يُنتَبَهُ منه إلاّ يَومُ القيامةِ»؛[18] مرگ، خوابی است که هر شب به سراغ شما می‌آید؛ غیر از اینکه مدت آن طولانی است و از آن آگاهی و تنبه پیدا نمی‌شود، مگر روز قیامت. و ما شبانه‌روز در حال مفارقت و مقارنت هستیم؛ می‌رویم و برمی‌گردیم.

7.6- برزخ، خیال منفصل

در مبنای معرفتی عرض کردیم که ما دو خیال داریم: خیال متصل و منفصل. خیال متصل ما برزخ متصل ما به دنیاست و برزخ ما خیال منفصل ماست. در خواب با بدن مثالی‌اش سیر می‌شود. بدن مثالی، همان تمثل ساخته‌شده‌ی احوال انسان است.

7.7- کلام علامه حسن‌زاده (رحمه‌الله) در مورد ارتباط متقابل اعمال روز و خواب

مرحوم علامه حسن‌زاده(قدس‌الله‌سرّه‌الشریف) بارها می‌فرمودند: «آقاجان اگر روز خوب باشد، خواب، خوب است و اگر خواب خوب باشد، روز، خوب است». ﴿يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ﴾.[19] این، یعنی هر یک در دیگری تاثیر دارند، هر یک پیش نیاز دیگری است، تا برسد به یوم القیامة. و می‌دانید که روز قیامت، یک شب بیشتر ندارد و آن شب، لیلةالقدر است و هر دوی این‌ها با همدیگر سنخیت دارند.

7.8- منظور از «أیام الله»

و اینکه گفته شده: ﴿وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ﴾.[20] این که انبیاء الهی و حضرت موسی (علیه‌السلام) در این آیه مأمور هستند و مردم را به ایام الله دعوت کنند، یوم الله، یوم‌هایی است که بدون زمان و با زمان است؛ یعنی باطن یوم و زمان، تجلی پیدا می‌کند و باطن یوم و زمان، آخرت است. بکوشید که ﴿فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ﴾[21] باشید.

7.9- ارتباط نماز با شفاعت و حفظ صورت انسانی در برزخ و قیامت با نماز

وکیل و محیط و غفور و رحیم و همه‌ی این‌ها بعد از عنوان علیم و حکیم و بحث نماز آمده است و می‌دانید که نماز، نگه‌دارنده‌ی قیافه‌ی انسان است. کسی محضر امام صادق (علیه‌السلام) مشرف شد و گفت که از ما شفاعت می‌کنید؟حضرت، جواب مثبت یا منفی ندادند؛ بلکه فرمودند: «شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی‌رسد».[22] در جواب فرد دیگری با همین مضمون فرمودند: «اگر شما با قیافه‌ی انسان وارد بشوید، ما شفاعت می‌کنیم. ما از وحوش، شفاعت نمی‌کنیم». ﴿وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ﴾.[23] اگر با وحوش، محشور شدید که ما شفاعت نمی‌کنیم. ما این دو روایت را که کنار هم می‌گذاریم، می‌فهمیم نماز، قیافه‌ی انسان را حفظ می‌کند.

7.10- تقدم اعمال انسان در قیامت بر حضور خودش در قیامت

کمال بدن به روح است و کمال روح به اعمال بدنی است و عمل، مشخِّصِ انسان است. عمل، پس‌فرست نیست؛ بلکه پیش‌فرست انسان است. عمل به دنبال انسان نیست؛ بلکه عمل، جلودار است.

7.11- منظور از عمل در قرآن

عمل در اینجا اعم از قول و فعل و کردار و رفتار است؛ همان‌طور که قول در اطلاق قرآن، اعم از کردار و رفتار و گفتار است. و یا به عبارت بهتر عمل، اعم از اندیشه و انگیزه است. ﴿قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى شَاكِلَتِه﴾.[24] هر کس به سراغ شکل و تعیّن خودش می‌رود و ما اسیر عمل هستیم و عمل، انسان‌ساز است.

8- تفسیر آیه‌ی 110

8.1- غفران و رحمت خداوند، نتیجه‌ی استغفار از گناهان

﴿وَمَن يَعْمَلْ سُوءًا أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّهَ يَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَّحِيمًا﴾؛[25] کسی که کار ناروا انجام دهد و استغفار کند، خدا را غفور و رحیم می‌یابد. ماه شعبان، ماه استغفار است.

8.2- تفاوت استغفار بعد از گناه با گناه نکردن

اینجاست که انسان باید همیشه در حال استغفار باشد؛ البته جامه‌ی بی‌وصله، مانند جامه‌ی وصله‌دار نیست. بهتر است که انسان گناه نکند.

8.3- ماه شعبان، ماه مغرفت و بخشش

در این چند روز باقی‌مانده از ماه مبارک شعبان به حضرت حق عرض می‌کنیم: خدایا اگر در گذشته‌های این ماه، ما را نیامرزیدی، در ادامه بیامرز که به استغفار برسیم که تجلّی رحمت و غفران الهی است. ماه رمضان، ماه رحمت و مغفرت است که بخشش در ماه مبارک رمضان، اصلش در ماه مبارک شعبان است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo