درس خارج فقه استاد سید علی محققداماد
97/10/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب النكاح/سنن ولادت /آداب و سنن ولادت
اشاره
بحث ولادت و مولود احکام متعددی دارد که بعضی واجب و بیشتر آنها مستحبات است که مرحوم صاحب وسائل روایات مربوط به این موضوع را در ابواب متعدد ذکر نمودهاند[1] .
مسأله 1
در تحریر الوسیله در اولین مسأله فرمودهاند:
يجب استقلال النساء في شئون المرأة حين وضعها دون الرجال إذا استلزم اطلاعهم على ما يحرم عليهم إلا مع عدم النساء و مست الضرورة بذلك، نعم لا بأس بالزوج و إن وجدت النساء[2] .
درباره این مسأله در جلسه قبل بحث شد. اشاره شد که استقلال نساء وجوب ذاتی ندارد، بلکه وجوب آن مقدّمی است و زن باید کمکش را از میان زنها انتخاب کند؛ چرا که زنها از مردها به او محرمترند. در حقیقت تمام وجود زن برای مرد نامحرم است ولی برای زن فقط عورتینش نامحرم است. از همین جهت هم مزاحمت و مشکلش کمتر است و طبعا باید زنها این کار را به عهده بگیرند، نه مردان. البته نبودن مردها بتّی است ولی بودن زنها هم در صورت احتیاج است و اگر احتیاج نبود زن ها هم نباشند. در عین حال اگر زن نبود یا اگر زن ناتوان و نا متخصص بود، مرد میتواند این کار را انجام دهد. در هر صورت حتی اگر زن ها هم باشند، خود شوهر میتواند حضور داشته باشد.
مساله 2
یستحب غسل المولود عند وضعه مع الامن من الضرر
بحث اول در این است که آیا «غسل» به ضم غین است یا به فتح آن؟ در جواهر این کلمه را به ضم غین میداند و به عنوان یکی از اغسال مستحبه ذکر میشود. ایشان میگوید:
«الأول غسل المولود بضم الغين كما هو مقتضى ذكر الأصحاب له في الأغسال، بل لعله الظاهر من الأخبار لذلك[3] ، و ربما احتمل الفتح.[4] »
استدلال به روایات
عمده روایتی که در این مساله بدان استدلال شده است روایت سماعه است. در روایتی طولانی اغسال را به شماره در آورده است و به لسان «یجب» آمده است:
3710- 3- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ غُسْلِ الْجُمُعَةِ- فَقَالَ وَاجِبٌ فِي السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ- إِلَّا أَنَّهُ رُخِّصَ لِلنِّسَاءِ فِي السَّفَرِ لِقِلَّةِ الْمَاءِ- وَ قَالَ غُسْلُ الْجَنَابَةِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْحَائِضِ إِذَا طَهُرَتْ وَاجِبٌ... إِلَى أَنْ قَالَ وَ غُسْلُ النُّفَسَاءِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْمَوْلُودِ وَاجِبٌ- وَ غُسْلُ الْمَيِّتِ وَاجِبٌ و.... .
در این روایت بیست و چند مورد غسل را به عنوان غسل واجب ذکر میکند. البته مرحوم شیخ طوسی وجوب را حمل بر استحباب کرده است؛ مگر در مواردی که وجوب اصطلاحی آن به ادله دیگر ثابت شود. وقتی این غسل در کنار موارد دیگر از غُسل میآید مشخص میشود که غسل مولود هم از اغسال مسنونه است.
در همین مساله به دو روایت دیگر هم استدلال شده است:
۱. روایت سکونی
27644- 7- وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ إِذَا كَانَ ذَكَراً- أَنْ يَسْتَفْرِهَ أُمَّهُ وَ يَسْتَحْسِنَ اسْمَهُ- وَ يُعَلِّمَهُ كِتَابَ اللَّهِ وَ يُطَهِّرَهُ وَ يُعَلِّمَهُ السِّبَاحَةَ- وَ إِذَا كَانَتْ أُنْثَى أَنْ يَسْتَفْرِهَ أُمَّهَا- وَ يَسْتَحْسِنَ اسْمَهَا وَ يُعَلِّمَهَا سُورَةَ النُّورِ- وَ لَا يُعَلِّمَهَا سُورَةَ يُوسُفَ وَ لَا يُنْزِلَهَا الْغُرَفَ- وَ يُعَجِّلَ سَرَاحَهَا إِلَى بَيْتِ زَوْجِهَا[5] .
در جمله اول این روایت یستفره از فره و به معنای بشاشت و خوش چهرگی است. یعنی با مادرش با چهره باز و خوب برخورد کند تا مادر در نگهداری طفل با دلشادی او را نگهدارد.
این روایت دلیل بر استحباب غسل برشمرده شده است و عبارت «و یطهره»[6] دلیل گرفته شده است. اما به نظر ما این روایت مربوط به سلسلهای از حقوقی است که اولاد در طول زندگی اش بر پدر دارد. و عبارت یطهره هم به معنای نظیف نگهداشتن در طول زندگی است و ارتباطی به شستشوی یا غسل هنگام ولادت ندارد.
روایت ابی بصیر
3808- 1- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْعِلَلِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: اغْسِلُوا صِبْيَانَكُمْ مِنَ الْغَمَرِ فَإِنَّ الشَّيْطَانَ يَشَمُّ الْغَمَرَ- فَيَفْزَعُ الصَّبِيُّ فِي رُقَادِهِ وَ يَتَأَذَّى بِهِ الْكَاتِبَانِ[7] .
«غمر[8] » به معنای «التلی بالزعفران و الورس» آمده است. البته در آن زمان زعفران در حجاز نبود. بلکه در آنجا گیاه دیگری به نام ورس که دانه های زرد رنگ مانند کنجد دارد و برای رنگرزی برای رنگ زرد استفاده میشده است و آنگونه که در لغت آمده است از آن «غمرة یا زعفران» درست میکردهاند. بنابراین مشخص میشود که زعفران در اینجا با زعفرانی که در اذهان ما است، متفاوت است. البته ما معنای دقیق روایت را نمیفهمیم چون مربوط به عوالمی است که ما از آن بی خبریم ولی آنچه که مورد روایت است این است که بچه را بشویید. در هر حال این روایت هم دلیل بر استحباب غسل المولود نیست و مربوط به طول کودکی و دوران شیرخوارگی کودک است.
جمع بندی روایات
بنابراین دلیل ما در اینجا صرفا همان روایت سماعه است و با تکیه بر سیاق روایت که بحث اغسال است، میتوان گفت که عبارت صحیح غسل با ضم غین است. و احتمال غسل با فتح غین ممکن است از این دو روایت استنباط شده باشد که گفتیم این دو روایت هم دلیل بر مسأله نیست.
قید امن از ضرر
البته در متن میفرمایند «یستحب غسل المولود عند وضعه مع الامن من الضرر[9] ». این قید شاید در برخی ازمنه و محیطها لازم بود. چون در آن زمان امکان غسل مولود تازه به دنیا آمده با آب گرم و ضد عفونی شدهای که برایش ضرر نداشته باشد نبود.
ادامه مسأله
«و الاذان فی اذنه الیمنی و الاقامة فی اذنه الیسری و تحنیکه بماء الفرات و تربة سید الشهداء[10] »
مستحب است که کام بچه را با آب فرات و تربت امام سید الشهداء بردارند. متأسفانه این مستحب رو به فراموشی رفته است.
«و تسمیته بالاسماء المستحسنة فان ذلک من حق الولد علی الوالد. و افضلها ما یتضمن العبودیة لله و یلیها اسماء الانبیاء و الائمة علیهم السلام و افضلها محمد و یکره ان یکنیه ابی القاسم ان کان تسمیته کذا. [11] »
مستحب است که برای کودک نام خوب انتخاب کند که این مورد از حقوق ولد بر والد شمرده شده است. بهترین اسامی، اسمهایی هستند که عنوان عبودیت خداوند را در خود داشته باشند؛ مثل عبدالله و عبدالرحمن. و در درجه بعد، نوبت به اسامی اولیاء الهی میرسد. در مورد تسمیه به نام پیامبر(ص) به صورت خاص هم تسمیه به این نام مستحب است و هم روایتی وارد شده است که مکروه است که کسی چهار پسر داشته باشد و نام یکی را محمد نگذارد. در عین حال کسیکه نام فرزندش را محمد گذاشت مکروه است که کنیهاش را اباالقاسم بگذارد.
مستحبات دیگری هم در اینجا مطرح است. از جمله اینکه کسانی که ولد ذکور نداشتند یا ولد ذکور میخواستند، در حین حاملگی تا پیش از چهارماهگی دعای خاصی را روی شکم همسرشان مینوشتند و نامشان را از این نامها انتخاب میکردند تا فرزند پسر شود. بعضی از آقایان هم همین کار را کردند و نتیجه گرفتند.
و یستحب ان یحلق راس الولد یوم السابع و یتصدق بوزن شعره ذهبا او فضة ویکره ان یحلق من راسه موضع و یترک موضع[12] .
تمام این موارد در متن تحریر ذکر شده است. هر کدام از اینها جمله به جمله دلیل روایی دارد ولی مستحب است و در باب مستحبات هم معروف تسامح در ادله سنن است. البته ما تسامح در ادله سنن به این معنا که در مستحبات حتی روایت ضعیف هم حجت باشد قبول نداریم. ولی در عین حال اگر کسی این کار را به نیت رجاء انجام دهد اشکال ندارد.
بعضی از آقایان تعبیری دارند که میگویند:
«وقد دلّ على أكثرها روايات أو رواية وفي أسناد بعضها ضعف وهذه الأحكام مشهورة بين الأصحاب ويوافقها الاعتبار»[13]
اما معنای این مطلب چیست؟ و چه نوع اعتباری در اینجا هست که نسبت به مستحبات نفوذ داشته باشد؟ باید گفت که این موارد سلسلهای از مستحبات است و ارتباطی با اعتبار ندارد. مکررا عرض کردیم که در این افعال بحث عقل جایگاهی ندارد.