درس خارج فقه استاد سید علی محققداماد
96/11/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب النكاح/المهر /تعریف
خلاصه
در این جلسه فصل جدیدی از کتاب نکاح درباره مهریه آغاز میشود. حضرت استاد در ابتدای بحث ضمن اشاره به اسامی دهگانهای که صاحب جواهر برای مهر میشمارند، این معانی را صفاتی از مهر میدانند که هر کدام به مناسبتی مطرح شده است. ایشان در ادامه ضمن بررسی مصادیق مهر، به این بحث میپردازند که آیا عمل حرّ هم میتواند مهر قرار گیرد و ادلّه این مسأله را بررسی مینمایند.
اشاره
فصل في المهر و يقال له: الصداق
مرحوم صاحب جواهر میگوید مهر اسامی بسیاری دارد و ایشان ده اسم برای مهر میشمارد. ایشان میگوید:
« يسمى الصداق بفتح الصاد و كسرها، و النحلة و الأجر و الفريضة و العقر و الصدقة بفتح الصاد مع ضم الدال و إسكانها و فتحها و بضمها و العليقة، و الحباء بالمد و كسر الحاء المهملة ثم موحدة، و الطول».[1]
اما بنده در این مورد شبههای دارم که البته اثر فقهی ندارد. سؤال اینجاست که آیا اینها اسامی مهر هستند یا صفاتی برای مهر است که بر مهر تطبیق شده و در حقیقت مصادیق صفات مهر بوده است. مثلا اگر گفتند «اکرم العالم» و منظور از العالم، زید بود آیا میتوان نتیجه گرفت که زید دو اسم دارد یکی زید و دیگری العالم؟ نه. در عین حال که این اطلاق صحیح است اما چنان نتیجهای هم نمیتوان گرفت. بلکه در مورد خاص، عالم منطبق با زید شده است؛ و الا باید مجاز میشد و یا از باب استعمال لفظ کلّی در مصداق خاص میشد. این مسأله در اوایل مباحث جلد اول کفایه مطرح میشود که استعمال لفظ کلّی در جزئی مجاز است ولی استعمال لفظ کلّی و اراده جزئی خاص از حیث انطباق، مجاز و خروج عمّا وضع له نیست و حقیقت است.
به نظر میرسد در این موارد هم در هر کدام به مناسبتی ذکر مهر به صفتی شده است. مثلا در جایی که خداوند میخواهد بین مهری که در عقد معیّن شده است با مهری که در عقد معیّن نشده است میفرماید ﴿فنصف ما فرضتم﴾[2] . به این مناسبت، به مهریه، فریضه اطلاق شده است و این یک تسمیه جدید نیست. یا در مورد اجر و اجور هم در آیه شریفه میخوانیم ﴿فما استمتعتم به منهنّ فاتوهنّ اجورهنّ﴾[3] . در اینجا حتی اگر در دنیا مهری هم فرض نشده بود باز هم «﴿اجورهنّ﴾» معنا داشت، چون آنان کاری انجام دادهاند و باید مزدش را بپردازید. بنابراین بحث از اینکه کدامیک از این کلمات موضوع له مهر است و کدامیک به عنوان صفت برای مهر به کار رفته است، اگر چه بحث بیثمری است اما در مجموع نمیتوان گفت که مهر اسامی دهگانه دارد.
مسألة 1
كل ما يملكه المسلم يصح جعله مهرا عينا كان أو دينا أو منفعة لعين مملوكة من دار أو عقار أو حيوان، و يصح جعله من منفعة الحر كتعليم صنعة و نحوه من كل عمل محلل، بل الظاهر صحة جعله حقا ماليا قابلا للنقل و الانتقال كحق التحجير و نحوه، و لا يتقدر بقدر، بل ما تراضى عليه الزوجان كثيرا كان أو قليلا ما لم يخرج بسبب القلة عن المالية، نعم يستحب في جانب الكثرة أن لا يزيد على مهر السنة، و هو خمسمائة درهم.[4]
كل ما يملكه المسلم يصح جعله مهرا : هر چیزی که برای مسلمان قابلیت ملکیّت دارد قابلیت این را دارد که مهر قرار بگیرد. البته بعضی چیزها برای مسلمان قابلیت ملکیّت ندارند مثل شراب یا خوک؛ که چنین چیزهایی نمیتواند مهر قرار گیرد.
عينا كان أو دينا أو منفعة لعين مملوكة من دار أو عقار أو حيوان: ممکن است این مهر عین باشد یا دین باشد یا منفعت عین باشد مثل درآمد خانه یا باغ یا حیوانی که اجاره داده است و درآمد حاصل از این راه را مهریه قرار میدهد که چنین کاری هم جایز است.
بررسی ادلّه
در اینجا عمومات ادلّه بر این موضوع دلالت میکند که در رأس آنها آیه شریفه است که میفرماید:
﴿وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذٰلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً.﴾
هر چیزی که میتواند اجر و یا اجرت در باب اجاره قرار بگیرد؛ اعم از عین، دین، منفعت و به طور کلّی هر آنچه که مال باشد میتواند مهر قرار بگیرد.
اضافه بر این آیه کریمه، صحیحه ابوالصباح هم دلیل دیگر است که میفرماید:
26987- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ الْكِنَانِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمَهْرِ مَا هُوَ قَالَ مَا تَرَاضَى عَلَيْهِ النَّاسُ.[5]
امام حقیقت مهر را آنچه مردم بر آن رضایت میدهند معرفی میکند. در اینجا آیه و روایت اطلاق دارد.
عمل به مثابه مهر
و يصح جعله من منفعة الحر كتعليم صنعة و نحوه من كل عمل محلل : ممکن است مهر، عمل یک انسان آزاد قرار داده شود. در ابتدای بحث بیع مکاسب به صورت کوتاه و به دنبال آن در شروح و حواشی مکاسب بحثهای زیادی مطرح شده است که آیا عمل حرّ ملکیّت و مالیّت دارد؟ اگر شخصی اینجا نشسته است و کاری نکرده است نمیتواند بگوید که من مالک صد هزار تومان در روز هستم اما اگر همین شخص با کسی در مقابل روزی صد هزار تومان قرارداد ببندد مالک این مبلغ بر ذمّه شخص میشود. اما آیا ممکن است که عمل حرّ را مهر قرار داد؟ یا حتی خود همین مسأله که این عمل را مهر قرار بدهند، مانند این است که او را اجیر کرده است و مالیت آور است. به دیگر سخن آیا همانطور که عمل حرّ با اجاره مالیّت پیدا میکند آیا به نفس مهر شدن هم مال میشود یا نه؟
در اینجا مصادیقی در شرع و روایات داریم که هر کدام به نحوی نیاز به تحلیل دارد. امام باقر(ع) نقل میکند که روزی پیامبر(ص) در مسجد بود که زنی خدمت پیامبر(ص) آمد و گفت من نیاز به شوهر دارم؛ پیامبر(ص) در همان مجلس اعلام کرد چه کسی حاضر است با این زن ازدواج کند؟ مردی بلند شد و گفت من حاضرم؛ پیامبر(ص) پرسید چه چیزی برای مهر داری؟ گفت هیچ ندارم. پیامبر امر کرد که بنشیند. و دو بار این مسأله تکرار شد و همین اتفاق افتاد. در بار سوّم پیامبر(ص) از مرد پرسید آیا چیزی از قرآن میدانی؟ مرد پاسخ مثبت داد. پیامبر(ص) فرمود من تو را تزویج کردم در مقابل اینکه آن مقدار از قرآن که بلد هستی به این زن بیاموزی. متن این حدیث اینگونه است:
26997- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَتْ زَوِّجْنِي- فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ لِهَذِهِ- فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ أَنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ ص- زَوِّجْنِيهَا فَقَالَ مَا تُعْطِيهَا فَقَالَ مَا لِي شَيْءٌ- قَالَ لَا فَأَعَادَتْ فَأَعَادَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْكَلَامَ- فَلَمْ يَقُمْ أَحَدٌ غَيْرُ الرَّجُلِ- ثُمَّ أَعَادَتْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِي الْمَرَّةِ الثَّالِثَةِ- أَ تُحْسِنُ مِنَ الْقُرْآنِ شَيْئاً قَالَ نَعَمْ- قَالَ قَدْ زَوَّجْتُكَهَا عَلَى مَا تُحْسِنُ مِنَ الْقُرْآنِ فَعَلِّمْهَا إِيَّاهُ.[6]
مدلول این روایت این است که تعلیم قرآن مهر شد. تعلیم قرآن یکی از منافع این حرّ است. روایت دیگری با همین مضمون وارد شده است که میفرماید:
27025- 2- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ النُّعْمَانِ الْأَحْوَلِ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً- عَلَى أَنْ يُعَلِّمَهَا سُورَةً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ- فَقَالَ مَا أُحِبُّ أَنْ يَدْخُلَ حَتَّى يُعَلِّمَهَا السُّورَةَ- وَ يُعْطِيَهَا شَيْئاً قُلْتُ أَ يَجُوزُ أَنْ يُعْطِيَهَا تَمْراً أَوْ زَبِيباً- قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ إِذَا رَضِيَتْ بِهِ كَائِناً مَا كَانَ.[7]
در اینجا راوی حکم کلّی این مسأل را سؤال میکند که مردی زنی را تزویج میکند در مقابل اینکه فلان سوره از سورههای قرآن را بیاموزد که البته این کار هم کار آسانی نیست و خصوصا اگر زن سواد نداشته باشد کار مشکلتر خواهد شد. در این روایت ظاهر این است که سورهای هم مشخص شده است ولی راوی حکم کلّی را میپرسد. امام در پاسخ میفرماید «ما احبّ أن یدخل علیها حتی یعلّمها السورة» گویی در کلام امام(ع) این نکته مطوی است که این عقد صحیح است ولی در این فرض من کراهت دارم که قبل از اینکه سوره را به او آموزش دهد، با او همبستر شود و در عین حال مستحب است پولی هم به او بدهد. راوی سؤال میکند وقتی میفرمایید که یک «شیء» به او بدهد، اگر یک خرما یا کشمش به او بدهد کافی است؟ امام(ع) میفرماید هر چقدر که باشد اگر زن را راضی کند کافی است. اینجا مهریه همان آموزش قرآن است و این مال، مقدار اضافه و مستحبی است که در کنار مهر قرار داده شد.
از این روایت استفاده میکنیم که تعلیم القرآن خصوصیّت خاصی ندارد، بلکه به واسطه اینکه عمل حرّ است، مهر قرار گرفته است. بنابراین این روایات دلالت میکند که نفس عمل الحرّ، وقتی مورد مهر قرار گرفت مالیّت پیدا میکند و جایز است که مهر قرار گیرد. لذا در متن گفتند: «و يصح جعله من منفعة الحر كتعليم صنعة و نحوه من كل عمل محلل».
ازدواج حضرت موسی
یکی از مصادیق روشن این مسأله ازدواج حضرت موسی(ع) با دختر شعیب(ع) است که در قرآن ذکر شده است:
﴿قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ﴾[8]
در آنجا هم حضرت موسی هیچ پولی در دست نداشت و مهر او برای ازدواج، هشت سال کار تعیین شد. در رابطه با این آیه شریفه ضمن اینکه مصرّح در قرآن است و مسلّم است ولی یک سلسله سؤالات در توجیه این مسأله واقع شده است. از جمله اینکه آیا مهر مردّد هم میشود که اینجا فرمود هشت سال یا ده سال؟ یا سؤال دیگر اینکه مهر زن، کار برای پدرش است؟! که البته این مسأله مشکلی ندارد چون زن میتواند مهر خود را پولی قرار دهد که به پدرش پرداخت میشود. ابهامات دیگری هم در اینجا مطرح است که در مباحث تفسیری باید بدان پرداخت ولی در بحث فقهی فعلیمان نیازی به استدلال به این آیه نداریم.
البته در روایتی از بزنطی با نقل این آیه مشکلهای را مطرح میکند به این معنا که شخصی با تمسّک به این آیه چنین خواست مهریه همسرش را چند سال کار قرار دهد، ولی امام(ع) از او پرسید حضرت موسی میدانست که این مقدار زنده میماند ولی آیا تو مطمئن هستی که این مقدار زنده میمانی؟ این بحث دنبالهای دارد که انشاالله فردا بدان خواهیم پرداخت.
و صلّی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین