درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
99/09/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجاب بانوان / بررسی محدوده حجاب بانوان / بررسی جواز نظر به نساء اهل ذمّه / بررسی معنای ریبه
سخن ما در مورد پوشاندن یا نپوشاندن صورت و کفّین از سر انگشتان تا مچ دست بود. مسئلهی بعدی این است که مراد و منظور از این بحث این بود که قصد رِیبه و لذت در کار نباشد. یعنی از نگاه به صورت و دستهای زن نامحرم، قصد و زمینهی ریبه و لذت نباشد. صاحب جواهر به بحث ریبه اشاره میکند. مواردی که در مورد جواز نظر بوده، مُقَیَّد به این است که قصد لذت و ریبه نباشد.
اصل مطلب جواز نظر به نساء اهل ذمّه و موی سر آنهاست. چون برای مسلمانان، زنان اهل ذمّه به عنوان کنیز محسوب میشدند. ایشان در ادامه میفرمایند نگاه به موی سر زنان اهل ذمّه بدون قصد ریبه و لذت جایز است.
سؤال: مراد و منظور از ریبه چیست؟
فاضل هندی در کتاب کاشف اللثام متعرض این مسئله شده که ریبه یکی از این دو معنا را دارد. تفاوت بین خوف افتنان و فتنه و ریبه هم واضح و مشخص است. مرحوم علامه در تذکره هر 3 را بیان کرده است. یعنی فرموده نظر بدون تلذذ، خوف افتنان و ریبه. صاحب جواهر میفرمایند البته ممکن است بگوییم ریبه شامل خوف افتنان و فتنه هم میشود. چون از ماده رابَ گرفته شده است. رابَ معنای وقوع در اضطراب است و شاید اینکه مرحوم علامه در کتاب تحریر متعرض این مسئله نشده و آن را 3 قِسم نکرده، به خاطر همین موضوع بوده است. صاحب جواهر میفرمایند مراد و منظور از ریبه، خوف وقوع یا ریبه در حرام یا خوف فتنه است. لذا مرحوم محقق صاحب شرایع در متن، خودِ کلمه ریبه را به تنهایی آورده است.
ریبه به همین معناست، یعنی خوف وقوع در فتنه و حرام است و در انتها میفرمایند همین که احتمال وقوع در حرام هم بیاید، حقّ نگاه کردن ندارد.
آیتالله خویی در کتاب الصلوه در موسوعه جلد 12 صفحه 65 میفرمایند شهوت اعم از نظر است. افتنان ملازم با لذت و ریبهای است که در کلمات بزرگان آمده و 3 معنا هستند و هر معنا ملازم با دیگری است. یعنی اگر قصد لذت باشد، قطعاً ریبه و خوف افتنان هم هست. البته ممکن است گاهی آن لحظه قصد لذت نباشد، اما خوف افتنان باشد. همانطور که صاحب جواهر فرمود نگاه کردن چه با قصد لذت و چه بدون قصد لذت باشد، ولی فکرش به جاهای دیگر برود یا نگران افتادن در گناه باشد و دلش برزد و ذهنش خراب شود، در همه این موارد این مسئله سر جای خود محفوظ است.
جواز کشف قدمین
در ادامه وارد بحث قَدَمِین میشویم. در این بحث بعضیها قائل به استثناء قدمین هستند و دلیل آنها این است که سیره قطعیه بوده و هست و از صدر اول قدمین را نمیپوشاندند. چون در آن زمان مثل امروز رسم جوراب پوشیدن نبوده، بلکه حتی عده زیادی کفش هم نمیپوشیدند و همین الان هم مردان و زنان عرب جوراب نمیپوشند و اگر پوشاندن پا و قدمین تا مچ لازم بود، باید پوشاندن قدمها تا مچ، به زنها امر میشد.
پس اگر پوشاندن قدمین بر آنها لازم نیست، باز به نظر قائلان ملازمه نگاه کردن به پاهای آنها بدون قصد لذت و خوف ووقع در فتنه اشکالی ندارد و اگر باز ملازمه را نپذیرفتیم، مسئله 2 تا میشود. پوشاندن قدمین بر زن لازم نیست، اما مرد نامحرم حقّ نگاه کردن ندارد. در اینجا ممکن است کسی بگوید شاید لباسهایشان بلند بوده و خودبخود روی پاها را میپوشانده، ولو جوراب هم نداشتند.
لذا تحصیل حاصل بوده و در روایتی از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده است که فردی راه میرفت و لباسش روی زمین کشیده میشد. در وسائل از وسائل مؤسسه آلُ البیت کتاب الصلوه جلد 5 باب 13 اولین روایت میگوید این است که من کراهت دارم که به نساء تشبّه کند.
[ ٥٧٩٣ ] ١ ـ الحسن الطبرسيّ في ( مكارم الأخلاق ) : عن سماعة بن مهران ، عن أبي عبد الله ، أو أبي الحسن عليهماالسلام في الرجل يجرّ ثيابه قال : إنّي لأكره أن يتشبّه بالنساء.
سلسله سند این روایت حکم معتبره دارد و از این جهت علما میگویند محذوری ندارد. یا در بعضی از مدارک سُنّی اگر کسی لباسش را از روی کبر و غرور روی زمین بکشد، خدا در قیامت به نظر رحمت به او نگاه نمیکند. البته این مطلب در سنن نسائی است و در ادامه میگوید زنها دنباله لباسشان را چه کنند؟
پاسخ: یک وجب روی زمین رها کنند. این روایت را حسنبن فضل طبرسی از علمای قرن 6 صاحب تفصیل مجمع البیان آورده است. ورّام هم این حدیث را در کتاب تنبیه الخواطر آورده است. مرحوم مجلسی هم این حدیث را به نقل از کتاب مکارم اخلاق در جلد 74 بحار آورده است و وقتی این روایت را نقل میکند، سندهای دیگرِ آن را هم برایش ذکر میکند.
صاحب جواهر در کتاب جواهر کتاب الصلوه جلد 8 صفحه 171 به روایت دیگری اشاره میکند.
يونس بن يعقوب عنه عليهالسلام أيضاالمتقدمة سابقا ، وغير ذلك مما دل على جواز صلاتها بالدرع والخمار ، بناء على ما ذكره غير واحد من أن الغالب في الدرع عدم ستره الكفين الذي يقصر معارضته بما في الحدائق من أن الغالب فيه العكس مدعيا أنه المشاهد في نساء العرب الآن ، والأصل عدم التغيير ، وأنه الذي أومى إليه في بعض النصوص ، كالمرسل « ان فاطمة عليهاالسلام كانت تجر أدراعها وذيولها » وان رسول الله صلىاللهعليهوآلهوسلم قال : « من جر ثوبه خيلاء لم ينظر الله اليه يوم القيامة ، فقالت أم سلمة: كيف تصنع النساء بذيولهن؟ قال : يرخين شبرا ، قالت : إذن تنكشف أقدامهن ، قال : إذن يرخين ذراعا لا يزدن » وقوية سماعة عن الصادق عليهالسلام « في الرجل يجر ثوبه قال : إني أكره أن يتشبه بالنساء » مع أن هذا المرسل المزبور غير ثابت ، كما أنه غير دال إلا على الذيول التي لا مدخلية لها فيما نحن فيه لا غيرها الذي لو كان منع من المشي ، بل هو دال على ذلك بالنسبة إلى زمان النبي صلىاللهعليهوآلهوسلم قبل أن تغلب على الناس المدن والتحضر كما في زمن الصادقين عليهماالسلام ، كل ذا مضافا إلى ما دل على جواز النظر إليهما من السيرة وشدة الحاجة ، وما عن ابن عباس من تفسير قوله تعالى ( إِلاّ ما ظَهَرَ ) بهما والوجه ، وغير ذلك مما يقضي بأنه ليس كالعورة ، فلا يجب ستره في الصلاة ، للأصل ، وحصر وجوب الستر في العورة في النص والفتوى ، أو ما نزل منزلتها. [1]
در مورد عدم وجوب ستر قدمین مرأه در صلوه میفرمایند هم درع (آستین) و هم ذیولهن (پایین لباس) روی زمین کشیده میشود. این روایت مُرسَله است و کاشفاللثام در کشف اللثام آن را آورده است. ولی آن را تصحیح به مدرک نکرده است. شیوه عملی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) هم همین بوده است. در مقام پاسخ میگوییم آن مرد لباسش روی زمین کشیده میشود، اما آیا معنای کشیده شدن لباس روی زمین این است که حتماً پاهایش را هم میپوشانده است؟ که در اینجا حضرت میفرمایند کراهت دارم که شباهت و تشبّه به نساء داشته باشد.
آیا نساء در آن زمان روی پاهایشان پوشیده میشده است؟ خیر، مخصوصاً وقتی که انسان راه میرود. مثلاً اگر باران بوده یا زمین آلوده و کثیف بوده، آیا باز هم دامن لباسشان روی زمین کشیده میشده است؟ اگر منظور این است که به مقدار ذراع روی زمین کشیده شود، آیا میشود با این لباس روی زمین راه رفت؟ یا در کتاب نکاح در انوار الفقاهه صفحه 79 میفرمایند در طواف چگونه راه میرفتند؟ شاید منظور این است که یک وجب یا یک ذراع پایینتر از زانو را بپوشاند، وإلّا فهم معنایش کمی مشکل میشود. شاهد مطلب این است که محمدبن مسلم حدیثی دارد که میفرماید وقتی لباسی روی زمین آلوده و کثیف کشیده میشود، لباس هم کثیف میشود. سند این روایت مشکلی ندارد.
علیایحال این روایات نمیتوانند مانع جریان سیره قطعیه در آن زمان که ستر اول نداشتند، بشود.