درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1401/02/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان / مبحث صداق و مهریه / اختلاف در مهریه
در مورد مهریه تا الان 3 اختلاف را بیان کردیم:
اختلاف اول: آیا برای این عقد مهریهای قرار گرفته یا خیر؟
اختلاف دوم: مهریهای قرار گرفته اما در کمیت (مقدار) مهریه محل کلام است. طبعاً زن بیشتر و مرد کمتر را ادعا میکنند.
اختلاف سوم: در تأجیل و تعجیل مهر است. طبعاً زوجه میگوید تعجیل و زودتر پرداخت کنید و زوج میگوید با تأجیل (مدت دار) پرداخت کنید. اما گاهی هم برعکس میشود یعنی مثلاً گروهی میخواهند اموال کاروانی را بدزدند و مرد میگوید مهر تعجیل داشته و همان جا مهریه را به زن میدهد چون میداند که دزدها سرقت میکنند. ولی زن در اینجا میگوید مهریه تأجیل داشته و الان موقع پرداخت آن نیست و مثلاً موقع پرداخت آن 6 ماه دیگر است. جنس از دست مرد میرود و مرد باید بعداً جبران کند.
اختلاف چهارم: مرد میگوید من مهریه را به زن تسلیم کردم ولی متأسفانه بینهای ندارد و زن میگوید شما تسلیم نکردید. بزرگان نوعاً در اینجا قائل شدند که قول زن مقدم میشود مع الیمین، چون در اینجا مرد مدعی است و زن میشود منکر. چون قبلاً گفتیم که به اصطلاح شرع منکر کسی است که قولش موافق اصل است. اصل هم این است که مهریه تقدیم نشده چون یک فعل حادث است و اصل عدم این حادث است. پس زن میشود منکر و قول منکر هم با قسم مقدم است. البته اگر مرد برای تسلیم مهر بینه میآورد- چون مرد مدعی است- قول مدعی هم با بینه مقدم میشود اما فرض ما این است که مرد بینه ندارد. پس در اینجا به نظر ما، آقایان ابتدا باید تفصیل بدهند و بگویند مرد که مدعی است، بینه دارد و بینه را اقامه میکند و حکم تمام است و یا بینه ندارد و با توجه به اینکه در اینجا زن منکر است- چون قولش موافق اصل عدم پرداخت است- پس قول زن با قسم مقدم میشود (کبرای کلی مسئله).
اما آنچه که مهم است، این است که وقتی نگاه میکنیم، مجموعاً 4 قول در مسئله ما نحن فیه وجود دارد:
1- بعضیها میگویند قبل از زفاف یا بعد از زفاف، یعنی فرقی بین زفاف و غیر زفاف نمیگذارند.
2- بعضیها میگویند قبل یا بعد از دخول فرقی نمیکند و هیچ قیدی نزده است.
3- اما مالک از پیشوایان سنیها میگوید قبل الدخول قول زن و بعد الدخول قول مرد مقدم میشود.
4- بعضیها میگویند بعد از زفاف قول مرد و قبل از زفاف قول زن و دلیلی که آوردند، اجماع است. در حالیکه:
اولاً این، اجماع بین سنیهاست و اجماعی که به درد ما بخورد، وجود ندارد.
ثانیاً ملاک همان ضابطهای است که بیان کردیم و طبق آن ضابطه قول زوجه مقدم است.
اختلاف پنجم: مثلاً مرد مبلغی به اندازه مهر به زن داده و بعداً زن میگوید چرا مهریه مرا نمیدهی؟ مرد میگوید من فلان موقع مهریه شما را دادم و زن میگوید آن را به عنوان هدیه داده بودی نه به عنوان مهر. پس یک مالی داده شده و مرد ادعا میکند که آن به عنوان مهر بود و زن ادعا میکند که آن به عنوان هدیه بود و میدانیم که هدیه بین زوج و زوجه قابل اخذ نیست.
در اینجا و در مسئله ما نحن فیه 4 قول وجود دارد:
قول اول: قول مرد مقدم است.
قول دوم: آیا تلفظ به لفظی شده یا نشده است؟ یعنی آیا به لفظی تلفظ کردند یا خیر؟ اگر تلفظی کردند طبعاً باید بر اساس آن لفظ جلو برویم در غیر این صورت خیر و اینکه آن تلفظ برای کدام یک- زوج یا زوجه- است، محل کلام است.
قول سوم: تفصیل بین اشیائی است که در عرف هبه میدهند یا خیر. مثلاً مرد یک انگشتر به ارزش 100 میلیون به زن داده و مهریه زن هم 100 میلیون است، اما معمولاً انگشتر را به عنوان هدیه به افراد میدهند نه به عنوان مهر. اما اگر یک تکه زمین را به زن داده و مهریه زن هم یک تکه زمین بوده، علی القاعده از آن، مهریه استظهار میشود.
قول چهارم: تحالف کنند. چون هر کدام منکر هم هستند، از آنها قسم خواسته شود. اگر یکی از آن دو- زوج یا زوجه- قسم خورد حکم به نفع او صادر شود و اگر هر دو قسم خوردند، اینجا را بیان نمیکنند اما علی الظاهر والله العالم حکم باید این باشد که تنصیف شود. در اینجا چه کنیم؟ هر دو قسم خوردند. یا تنصیف شود یا حداکثر قرعه زده شود چون القرعه لکل امر مشکل. در اینجا اختلاف است.
بعضیها گفتهاند اگر تلفظ نبوده اصلاً هبه فاسده است. شاید آنچه که از مجموعه مطلب به دست میآید، این است که از زن و مرد طلب حلف میشود؛ اگر یکی قسم خورد حکم به نفع او صادر میشود و اگر هیچ کدام قسم نخوردند، در اینجا حاکم شرع یا باید حکم را به نفع تنصیف کند یا قرعه بگذارد.
بعضیها گفتهاند اگر لفظ نباشد یک حکم و اگر لفظ باشد حکم دیگری دارد. اگر لفظ باشد، حکم باید به نفع زوج صادر شود چون زوج بهتر میداند که چه معنایی را از این لفظ اراده کرده بود.
بعضیها گفتهاند اگر لفظ نباشد حمل بر معاطات میشود و معاطات مفید ملکیت است. اما در اینجا باید از نیت مرد سؤال کرد که شما که فلان چیز را به عنوان معاطات دادی، آیا بر اساس هبه بوده یا بر اساس مهر؟
ما میگوییم معاطات یک طرف ندارد بلکه دو طرف دارد و طرف دوم هم باید نیتی داشته باشد. زن میگوید من به عنوان هدیه تسلم کردم نه به عنوان مهریه. اگر به عنوان مهریه باشد، من به این راضی نمیشدم.
بعضیها گفتهاند هر چیزی باید بر سر جای خودش برگردد. مثلاً اگر مرد زمین یا گردنبند داده باید به او برگردد چون مرد میگوید بر اساس هبه دادم و زن میگوید بر اساس مهریه دادی پس مهریه ثابت نشد و هر مالی باید به صاحبش برگردد و در اینجا هم یک مال- گردنبند- است که باید به مرد برگردد.
لو دفع إلیها قدر مهرها ثم اختلفا بعد ذلک فقالت دفعته هبتاً و قال بل دفعته صداقاً فلا یبعد التداعی (مرحوم امام میفرمایند بعید نیست تداعی) و تحتاج المسئله إلی زیاده تأمل، باید تأمل زیادی بکنیم شاید آن موقع وقتش را نداشتند و یا شاید احساس کردند نیازی به ریزهکاریهای مسئله نیست.
پس اگر هر کدام برای مدعای خود بینه دارید، بیاورید و هر کس مدعی باشد، طرف مقابلش میشود منکر. باز تحالف کنید اگر هیچ کدام بینه نداشتند، اگر یکی تحالف کرد، راحت است اما اگر هر دو تحالف کردند، یا حاکم شرع تنصیف میکند یا از باب قرعه کار را انجام میدهد.
نکته اول: اگر مبلغی که زوج داده، آنقدر زیاد است که عادتاً این مقدار را نمیدهند؛ مثلاً ارزش انگشتری که به زن داده 500 میلیون است و اتفاقاً زمینی هم که قرار بوده بدهد حدود همین مبلغ است یا حتی در مورد مهریه میگویند چون این کار فوق عادت در هبه است، حمل بر مهریه میشود.
نکته دوم: این است که به نظر ما پایان راه در این است که اگر هر کدام بینه داشتند، فبها، اگر بینه نداشتند و هر کدام به تنهایی قسم خوردند، فبها، اگر هیچ کدام قسم نخوردند، 3 راه حل دارد:
راه اول: بگوییم هر شیئی به مالک برگردد- که شیء ما نحن فیه مثلاً انگشتر است.
راه دوم: تنصیف شود.
راه سوم: قرعه شود.
به نظر ما القرعه لکل امر مشکل. اگر حاکم شرع بتواند آنها را راضی به تسالم کند، انصافاً وجه بسیار خوبی است البته اگر عملاً حاضر به تسالم باشند.