درس خارج فقه استاد سید محسن حسینیفقیه
1400/08/22
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فقه خانواده / مسأله ازدواج مسلمان با غیر مسلمان / بررسی طوائف چهارگانه روایات / بررسی روایات دال بر ناسخ بودن آیه 5 سوره مائده
همانطور که قبلاً گفتیم 4 دسته روایت داریم.
دسته اول: روایاتی که دال بر نفی مطلق هستند.
دسته دوم: روایاتی که جواز مطلق هستند.
دسته سوم: روایاتی که تفصیل دادهاند.
دسته چهارم: روایاتی که میگویند ناسخیت و منسوخیت واقع شده است.
در این بحث ابتدا روایات ناسخ و منسوخ را شرح میدهیم.
برای دسته چهارم از روایات (روایات ناسخ و منسوخ) حداقل 6 روایت وجود دارد که آیه سوره مائده را ناسخ میدانند و در نقطه مقابل این روایات هم 6 روایت داریم.
روایت اول در تفسیر تبیان مرحوم شیخ طوسی (متوفای 460) میباشد. نکتههای فقهی، کلامی و ادبی در این تفسیر فراوان است. روایت اول در تفسیر ابوالفتوح نیشابوری رازی (متوفای قرن 6 هجری) (روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن ) و از بین سنیها در کتاب جلال الدین سیوطی شافعی (قرن 9 هجری) (الدر المنثور فی التفسیر بالماثور) آمده است. در این روایت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمایند إن سوره المائده من آخر القرآن نزولاً، سوره مائده از جمله چیزهایی است که در آخر قرآن نازل شده. اگر قبل از آخر القرآن نبود، خوب بود، یعنی سوره مائده کل سورههای دیگر را پوشش میداد. ولی در 3 تفسیر فوق قبل از آخر القرآن کلمه من آمده است.
اما در جمله دوم این روایت که حضرت میفرمایند فأحلوا حلالها و حرّموا حرامها، سوره مائده هر چه حلال دارد به حلالهایش و هر چه حرام دارد به حرامهایش اخذ کنید، بنا بر وجود مِن از آن استفاده میکنیم. یعنی به حلال و حرام سوره مائده تقید عملی داشته باشید. یکی از حلالهای این سوره ﴿و المحصنات من الذین اوتوا الکتاب﴾ است. ولو قبل از آخر القرآن کلمه مِن آمده باشد و اگر قبل از آخر القرآن کلمه مِن نیامده باشد، باز میشود به هر دو تمسک کرد، یعنی هم به إن سوره المائده من آخر القرآن نزولاً و هم به فأحلوا حلالها و حرّموا حرامها. اما اگر قبل از آخر القرآن کلمه من آمده باشد، فقط به إن السوره المائده من آخر القرآن نزولاً تمسک میکنیم. روایت اول قابل استناد نیست.
آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند اینکه به حلال و حرام سوره مائده اخذ کنید، منافات ندارد، ولو به صورت نادر یک حکم یا یک آیه در این سوره باشد که منسوخ شده باشد. ایشان میفرمایند فأحلوا حلالها و حرّموا حرامها مثل احکام ظاهریه است یعنی باید به آنها اخذ کنیم اما اگر دلیل معتبری بر خلاف آن بود باید از ظاهر این حکم ظاهری رفع ید کنیم.
سؤال: در کجای آیه فأحلوا حلالها و حرّموا حرامها گفته اگر فرد نادری بود، اشکال ندارد؟ و آیا فأحلوا حلالها و حرّموا حرامها ظهور در همه سوره ندارد؟ و اگر قرار بود تقیید بخورد، آیا شارع نباید قید میزد؟ لذا فرمایش ایشان قابل قبول نیست.
2- عن عيسى بن عبد الله عن أبيه عن جده عن علي ع قال كان القرآن ينسخ بعضه بعضا- و إنما كان يؤخذ من أمر رسول الله ص بآخره- فكان من آخر ما نزل عليه سورة المائدة فنسخت ما قبلها و لم ينسخها شيء- لقد نزلت عليه و هو على بغلة الشهباء و ثقل عليه الوحي حتى وقفت- و تدلى بطنها حتى رأيت سرتها تكاد تمس الأرض و أغمي على رسول الله ص حتى وضع يده على ذؤابة شيبة بن وهب الجمحي، ثم رفع ذلك عن رسول الله ص فقرأ علينا سورة المائدة فعمل رسول الله ص و عملنا.[1]
روایت دوم در تفسیر عیاشی از حضرت علی (علیه السلام) است. باید آخرین امر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اخذ شود (کبرای کلی). سیره عقلا هم همین است یعنی اگر کسی 2 حرف داشته باشد، علی القاعده حرف دوم را مقدم میکنند مگر اینکه قرینه بر خلاف باشد. یکی از آخرین سورههایی که نازل شده، سوره مائده است. در اینجا شما (پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)) میفرمایید فکان من آخر، شاید آیات دیگر بعد از سوره مائده آمده باشند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میفرمایند فنسخت ماقبلها و لم ینسخها شیء، سوره مائده ماقبلش را نسخ کرده و لم ینسخها شیء، نکره در سیاق نفی است و افاده عموم میکند و هیچ چیزی سوره مائده را نسخ نکرده است. ظهور این روایت در اینکه آیه 5 از سوره مائده ناسخ است، قوی است.
و قوله ﴿وَ لاَ اَلْقَلاَئِدَ﴾ معناه و لا تحلوا القلائد و فيه أقوال (أحدها) أنه عنى بالقلائد الهدي المقلد و إنما كرر لأنه أراد المنع من جل الهدي الذي لم يقلد و الهدي الذي قلد عن ابن عباس و اختاره الجبائي (و ثانيها) أن المراد بذلك القلائد التي كان المشركون يتقلدونها إذا أرادوا الحج مقبلين إلى مكة من لحاء السمر فإذا خرجوا منها إلى منازلهم منصرفين منها إلى المشعر عن قتادة قال كان في الجاهلية إذا خرج الرجل من أهله يريد الحج يقلد من السمر فلا يتعرض له أحد و إذا رجع يقلد قلادة شعر فلا يتعرض له أحد و قال عطا أنهم كانوا يتقلدون من لحاء شجر الحرم يأمنون به إذا خرجوا من الحرم و قال الفراء أهل الحرم كانوا يتقلدون بلحاء الشجر و أهل غير الحرم كانوا يتقلدون بالصوف و الشعر و غيرهما (و ثالثها) أنه عنى به المؤمنين نهاهم أن ينزعوا شيئا من شجر الحرم يتقلدون به كما كان المشركون يفعلونه في جاهليتهم عن عطا في رواية أخرى و الربيع بن أنس (و رابعها) أن القلائد ما يقلد به الهدي نهاهم عن حلها لأنه كان يجب أن يتصدق بها عن أبي علي الجبائي قال هو صوف يفتل و يعلق به على عنق الهدي و قال الحسن هو نعل يقلد بها الإبل و البقر و يجب التصدق بها إن كانت لها قيمة و الأولى أن يكون نهيا عن استحلال القلائد فيدخل الإنسان و البهيمة أو يكون نهيا عن استحلال حرمة المقلد هديا كان ذلك أو إنسانا.[2]
روایت سوم در مجمع البیان از مرحوم طبرسی (متولد 468 و متوفای 548) و ایشان در سال 536 قمری این تفسیر را نگارش کردهاند. یعنی مرحوم شیخ طوسی در سال 460 از دنیا رفتند و ایشان 8 سال بعد به دنیا آمدند و در سن 68 سالگی شروع به نگارش مجمع البیان کردند. این روایت ذیل آیه 2 از سوره مائده آمده است. ایشان در ذیل این آیه میفرمایند لم ینسخ فی هذه السوره شیء و لامن هذه الآیه. در مورد این آیه بعضیها گفتهاند (مجمع البیان از تبیان نقل میکند) که قسمتی از آیه 2 که مربوط به قلائد است، نقض شده است. بعضیها گفتهاند قطعهای از آیه دوم هم که گفته تحلیل قلائد جایز نیست، نقض شده و اجماع دارند که آیه اقتل المشرکین کافه، آن را نسخ کرده است. قلائد در مورد انسان به معنی قلاده نیست بلکه یعنی کسی حامی دیگری شد و یا در گذشته رسمشان این بود که شاخهای از درختان حرم را میکندند و به گردن خود میانداختند و میگفتند با قلائد در امان هستند.
بعضی گفتهاند اجماع داریم که آیه اقتل المشرکین کافه آیه مربوط به قلائد را نسخ کرده است. یعنی در گذشته اگر کسی گیاهی از درختان حرم را به گردنش میانداخت، مصون بود، ولی آیه اقتل المشرکین کافه آن را نسخ کرده است. به مناسبت این آیه مجمع البیان میفرماید لم ینسخ فی هذه السوره شیء و لامن هذه الآیه و هو المروی عن ابی جعفر.
آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند اتفاقاً اجماع داریم که اقتل المشرکین کافه ناسخ قسمتی از آیه 2 از سوره مائده (بحث قلائد) است. این اجماع از کجا آمده است؟ چطور در جای دیگر میگوییم اجماع محصل یا منقول است؟ اجماع آقایان اجماع مدرکی و بر اساس روایات بعدی است و اگر مدرکش المروی عن ابی جعفر باشد، حضرت قاطعانه میفرمایند هیچ چیزی از سوره مائده نسخ نشده است.
روایت چهارم صحیحه است. در این روایت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در وضو روی کفششان مسح میکردند و آیهای از سوره مائده نازل شد و این کار را نسخ کرد. ﴿و امسحوا برؤسکم و ارجلکم الی الکعبین﴾، مسح بر روی پا. در این سوره ناسخ دیگری هم وجود دارد و مشخص میشود که این سوره، سوره ناسخهاست، البته دلالت آیه بر ما نحن فیه کمی ضعیف است. چون میگوید این آیه از سوره مائده ناسخ قبلش است ولی اگر تمام آیه هم ناسخ قبلش باشد، ظهورش مقداری ضعیف است.
روایت پنجم روایت تفسیر نعمانی است در این تفسیر حضرت علی (علیه السلام) میفرمایند آیه ﴿و المحصنات من الذین اوتوا الکتاب﴾ (سوره مائده) ناسخ قسمتی از سوره ممتحنه است که میفرماید ﴿و لاتنکحوا المشرکات حتی یؤمن﴾، ولی ناسخ قسمت دیگر آن که میفرماید ﴿و لاتنکحوا المشرکین حتی یؤمنوا﴾ نیست. به مشرکین زن ندهید مگر اینکه ایمان بیاورند. حضرت میفرمایند این قسمت از سوره نسخ نشده اما آیه 10 از سوره ممتحنه ﴿و لاتنکحوا المشرکات حتی یؤمن﴾ نسخ شده است. یعنی حضرت تصریح میکنند که آیه سوره ممتحنه با آیه سوره مائده نسخ شده اما ﴿و لاتنکحوا المشرکین حتی یؤمنوا﴾ نسخ نشده است. یعنی روی ما نحن فیه تاکید میکند، یعنی آیه 5 از سوره مائده ناسخ اشیاء دیگر شد. اما سندی که در این تفسیر آمده، صحیح نیست.
روایت ششم از علی بن ابراهیم است که میفرماید و ترک قوله لاتنکحوا المشرکین علی حاله لم ینسخ. ایشان میگوید لاتنکحوا منسوخ نشده و قبلیهایش (و لاتنکحوا المشرکات حتی یؤمن) نسخ شده است.
آیت الله شبیری زنجانی میفرمایند درست است که ایشان در تفسیر علی بن ابراهیم مستند به امام (علیه السلام) نکرده، اما علی بن ابراهیم در مقام تفسیر هم سخنی غیر از امام (علیه السلام) نقل نمیکند و اگر هم بخواهد از خودش مطلبی را نقل کند، با اقول نقل میکند. لذا اینکه این روایت مستند به امام (علیه السلام) است، قبول میکنیم، اما سند این روایت هم صحیح نیست و 2 اشکال دارد.
1- مشخص نیست که تمام این تفسیر از خود علی بن ابراهیم باشد. چون در بعضی از این تفاسیر شاگردش اضافاتی کرده و لذا معلوم نیست احراز وثاقت شاگردش شده باشد.
2- اگر فرضاً تفسیر علی بن ابراهیم برای خودش باشد، باز ایشان در ذیل این روایت سندی ارائه نکرده است.
از این روایات فقط روایت چهارم صحیحه است و مابقی مرسله هستند.
اگر 6 روایت بعدی نبود، از مجموعه این روایات 6گانه اطمینان یا ظن بسیار قوی حاصل میشد که مطلب این است که ایه سوره مائده ناسخ است. اما در نقطه مقابل 6 روایت داریم که برعکس این مطلب را گفتهاند.