درس تفسیر ابوالقاسم علیدوست

1400/08/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفسیر قرآن

﴿انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون لایمسه الا المطهرون﴾

4. القرآن لیس شیئا واحدا بل اشیاء

در جلسات قبل مسائل ذیل مطرح شد:

ظرفیت شناسی قرآن، مرجعیت قرآن، و اطلاقات قرآن و کتاب الله و الان نوبت می رسد به مساله چهارم؛ و آن: القران لیس شیئا واحدا بل اشیاء؛البته اصطلاحاتی هم هست که باید آشنا شوید اصطلاح ظهر، بطن و تاویل...بحث را از حدیثی از امام صادق علیه السلام شروع می کنم البته حدیث با اندکی تغییر مضمون از امام حسین علیه السلام هم نقل شده است.امام علیه السلام می فرمایند: ان کتاب الله علی اربعة اشیاء: العبارة و الاشارة و اللطائف والحقایق؛ العبارة للعوام والاشارة للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقایق للانبیاء؛قرآنی که صحبت می کنیم قرآنی است که بر قلب پیامبر نازل شده توسط جبرئیل و از لسان پیامبر بیان شده و توسط کاتبان وحی هم نگاشته شده است.به هر حال این اصطلاحات قدری مبهم است که عبارت چیست، لطایف چیست و حقایق چیست.نیاز به توضیح دارد؛ عبارتش برای عوام است؛ اشارت قرآن هم برای خواص است.عبارت که برای عوام است نه منظور مردم عادی است صرفا ؛ بلکه بسیاری از مدعیان خاص بودند که در این رده قرار می گیرند.حتی ممکن است بیست یا سی جلد کتاب هم نوشته باشد ،اما به هر حال جزء عوام اند.سطح بالاتر آن اشارات قرآن است که برای خواص است؛ این جاست که سوال می شود : منظور از اشارات چیست؟آیا مصداقی از آن می تواند این اشاره حضرت امیر باشد که از دو آیه 233سوره بقره و 15احقاف استفاده کردند که مدت حمل شش ماه می تواند باشد.

﴿وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ﴾

﴿وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا﴾

و در جای دیگر می گوید مدت رضاع تام بیست و چهار ماه است؛ طبیعتا بیست و چهار از سی کم شود می شود شش ماه...همین جا بود که حضرت امیر جان یک زنی را نجات دادند و دامان او را از تهمتی بری کردند.الان هم در قوانین کشورهای اسلامی؛ مدت حمل اقلش شش ماه است.

مصادیقی مثل این آیه را در اصول می گویند دلالت اشاره ؛سوال این جاست که آیا اشاره للخواصی که امام علیه السلام میفرمایند، مثالش این است؟ یا این که نه ...مطالبی بالاتر از این باید در رده اشارات قرار گیرد.که البته مطالبی مثل آوردن دو آیه دو کنار هم، و استحصال گزاره سوم، همان رده اول است که البته همین هم کار هر کسی نیست.بعد امام می فرمایند واللطائف للاولیاء؛ در قرآن لطایفی است و در خصوص لطیف گفته اند: ما خفی مأخذه؛ ولی وقتی مفسر معنا می کند آنقدر مطبوع و لطیف است که به دل می نشیند.انسان را تسلیم می کند ، آن داستان آقای حکیم را حتما در ذهنتان هست؛ که آقای نایینی فرمود رفتیم کربلا زیارت؛ رفتیم خدمت ملافتحعلی سلطان آبادی؛ صحبت سر آیه 7 سوره حجرات شد؛دیدیم این ولی خداتفسیری از این آیه به دست داد که برای ما بدیع بود.ما که می گوییم یعنی نایینی ، یعنی سید اسماعیل صدر و میرزا حسین نوری نه طلبه های سطح دو و سه؛ آقای نایینی میفرماید : ما در کربلا ماندیم و تفسیر یکی دو روز این ولی خدا به یکماه کامل کشید؛ و هر روز تعبیری لطیف از این آیه، منتها باید شد آشنا تا هر روز ازآن رمزی بشنوی....

این قصه را آقای حکیم در حقایق الاصول در کاربرد لفظ در بیش از یک معنا بیان کرده است.منتها متاسفانه آقای حکیم میفرماید : برای من برخی از معاصرین نقل کردند!یعنی چنین مطلب مهمی با بیان برخی معاصرین می شود مرسل...من زمانی که برای آخرین بار محضر آقای ستوده استادمان رفتم . می دانستم که ایشان نامه ای به آقای حکیم نوشته است؛ و سوال کرده که این بعض المعاصرین کیست؟من از ایشان پرسیدم و حتی در یادداشتهایم روز ملاقات را هم نوشتم؛ آقای ستوده فرمودند:من نامه را نوشتم و آقای حکیم در جواب نامه نوشتند منظور آقای نایینی است.یعنی من با یک واسطه (حضرت آقای ستوده )دارم این جریان را برای شما نقل می کنم. لذا این قصه مرسل نیست و با این سلسله سند که گفتم می توانید شما هم برای دیگران نقل کنید.و در ادامه حدیث گفته شده و الحقایق للانبیاء ؛ قرآن یک حقایق و یک تکوینی دارد، قطعا انبیا بالاتر از اولیا هستند ؛ آیا این جا منظور کسانی هستند که پست نبوت دارند، یا نبی یعنی صاحب خبر از غیب....پس امام معصوم را دربر می گیرد حتی شاید برخی علما را هم در بر می گیرد.که مرتبه ای بالاتر از اولیا داشته باشند.منظور این است که این ها با حقایق قرآن ارتباط برقرار می کنند.و لذا ممکن است ولایت بر تکوین پیدا کنند.البته نکته ای که هست این که مطالبی که ما بیان کردیم ، ادعایی نیست که بهترین بیان است.ولی در هر صورت غیر مستند نیست؛نکته جالب این حدیث این است که امام نفرمودند کتاب خدا چهار سطح دارد، فرمودند: چهار چیز است (اربعة اشیاء) و هر کدام از لحاظ هویتی با دیگری فرق دارد.

مفهوم شناسی بطن، ظهر و تاویل

در فلسفه تفسیر سه اصطلاح دیگر هم هست؛ یک اصطلاح داریم به نام بطن و کافی است که شما، جلد بیست و هفت وسائل را بردارید و ببینید کلمه بطن چند بار به کار رفته است.یا کلمه ظهر یا کلمه تاویل که در خود قرآن هم به کار رفته است.و ما یعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم. در یک روایتی امام باقر علیه السلام می فرمایند: ظهره تنزیله و بطنه تاویله ....یعنی امام می خواهند بفرمایند: دو نهاد بیشتر نیست ؛ ظهر وبطن اگر این روایت را بپذیریم به چیز روشنی در این سه نهاد می رسیم. ...حتی گاهی حادثه ای حادث شده و شده سبب نزول...یک جنگی اتفاق افتاده به نام احد و آیاتی در این باره نازل شده است.اما بطن قرآن تاویلش هست؛ تاویل سه نظر در اطرافش هست؛ برخی می گویند تاویل پیاده شدن بیرونی واقعه است.مثلا قرآن یک جا فرمود ﴿غلبت الروم فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون﴾ ؛ روم از ایران شکست خورد و در بضع سنین روم بر ایران غلبه می کند وقتی روم غلبه کرد این شد تاویل آیه ..تاویل یعنی تحقق خارجی؛ در مقام مثال اگر شما خوابی دیدید و در عالم خارج تحقق یافت ، باید بگویید خواب من تاویل شد.غیر ا زتعبیر و ترجمه و تفسیر...امام می فرمایند : بطن قرآن، تاویل قرآن است؛ البته برخی هم گفته اند تاویل از سنخ ترجمه و تفسیر است.برخی هم گفته اند هم ترجمه و هم تحقق درعالم خارج که باید از بزرگانی که در علوم قرآن کار کرده اند پرسید. من خودم به همان نظر اول رسیدم که منظور از تاویل همان تحقق در عالم خارج است.سوال این است که آیا این حدیث معارض ندارد؟ با سایر ادله سازگاری دارد؟چون روایتی دیگر داریم که ظهر القرآن، الذین نزل فیهم و بطنه الذین عملوا بمثل اعمالهم ؛ گویا می خواهد بفرماید : ظهر قرآن مربوط به زمان موجود است.حالا اگر کسی بنشیند ورابطه بین ظهر والذین و بطن با الذین را پیدا کند، به هر حال ضرورتی ندارد؛ در هر صورت گفته اند بطن لایه هایی از قرآن است؛عرفااین جا یک جور معنا میکنند.و فلاسفه به گونه ای دیگر ولی من یک چیزی می خواهم به شما بگویم آیا ما تفسیر دقیقی از این هفت نهاد داریم؟حداقل این است که بنده نمی توانم جازمانه نظر بدهم.آن چه مهم است این که انسان بطن بافی نکند. تفسیر به رای و به اشتها نکند. دو نکته دیگر هست که من دوست دارم در یک فرصت دیگری با شما درمیان بگذارم.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo