درس خارج فقه استاد مهدی احدی
1401/11/16
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: (وطن - جمع بین روایات - اشکالات بحث - سه تفسیر درباره مدت شش ماه در روایت- نظر استاد)
بحث این بود که روایاتی که درباره وطن وارد شده بود چهار دستهاند:
دسته اول میگوید همین اندازه که عبورش به باغ یا قریهاش بیفتد نماز را باید تمام بخواند مثل صحیحه اسماعیل بن بزیع که با اینکه زندگی او در جایی دیگر است اما نماز را در آنجا تمام میخواند.
دسته دوم اخبار نافیه یعنی اگر باغی یا قریهای است که وارد آن شد نماز کامل نیست و باید قصد ده روز بکند مثل موثقه موسی بن حمزة بن بزیع.
اما حل این دو دسته: روایات دسته اول حمل بر وطن عرفی میشود که امام که فرماید اگر باغی داری به محض اینکه عبور کردی نماز را کامل بخوان یعنی عرفاً میگویند هنوز از وطن خودش اعراض نکرده است و دسته دوم را حمل بر عدم وطن عرفی میشود و شاهد این جمع تبرعی اجماع فقهاست.
دسته سوم روایاتی است که باغ را کافی نمیداند بلکه قصد تبطن لازم است یعنی آنجا را منزل دائمی قصد کند که به آن استیطان میگویند که اگر قصد همیشگی نکند نمازش تمام نیست مثل صحیحه علی بن یقطین.
دسته چهارم صحیحه محمد بن اسماعیل بن بزیع بود که بحث ما است که وطن باید در آن حتماً شش ماه باشد و مشکل این است که دسته سوم وطن عرفی را امضا میکند یعنی جایی که دائماً محل سکونت باشد اعم از وطن اصلی یا اتخاذی اما دسته چهارم میفرماید هر سال باید شش ماه بماند که اگر بگوییم وطن عرفی است و مثل همان دسته سوم است مشکلی نیست اما اگر وطن شرعی باشد هر سال باید شش ماه بماند که این مشکل میشود.
اما جمع عدهای بین دسته سوم و چهارم مثل آقای سیستانی که دسته چهارم را حمل بر وطن عرفی کردهاند.
سه تفسیر فقها درباره روایات شش ماه:
اول (مشهور فقها): منظور از شش ماه همان استیطان است یعنی اگر کسی خانهای دارد و میخواهد هر سال بهطور دائم شش ماه بماند آن در حکم وطن اصلی است.
دوم: در هرسالی باید قصد کند که مادامالعمر شش ماه بماند و فرق آن با تفسیر اول این است که در اول خانه ملکی دارد اما در این فرض مقید به خانه ملکی نیست.
سوم: این «ستة اشهر» قید منوی نباشد و قید نیت باشد منوی یعنی آن باغ و منزل، که اگر قید نیت باشد وطن اتخاذی و اگر قید منوی باشد وطن عرفی میشود.
نظر استاد: تفسیر سوم با روایت سازگار نیست چون کلمه یقیم یعنی اقامه که اقامه با نیت و قصد محقق نمیشود بلکه تحصل اقامه به وجود خارجی آن است. اما تفسیر دوم به حسب ظاهر درست است اما از یک جهت با وطن عرفی یکی میشود چون دائماً میخواهد شش ماه در آنجا هر سال بماند و از جهتی فرق دارد که ملکی و مالی و باغی در آنجا ندارد و وطن اصلی او هم نیست که مشهور فقها به این خاطر فرمودهاند که تفسیر اول درست است.
راه جمع دسته سوم و چهارم طبق نظر مشهور: حمل بر استیطان عرفی است و دو راه برای این جمع است:
راه اول: صحیحه ابن بزیع شارح و مفسر صحیحه علی بن یقطین است که در صحیحه علی بن یقطین سخن از وطن عرفی است و در صحیحه اسماعیل بن بزیع این وطن عرفی را شرح میدهد که حداقل شش ماه در آنجا بماند.
اشکال: وطن عرف آنجایی است که در بین مردم معلوم و معروف است اما وطن شش ماه نمیتواند وطن عرفی باشد و وطن شرعی شارح وطن عرفی نمیتواند باشد چون باید بین آنها تناسبی باشد.
راه دوم: تقیید تارة مفسر و شارح است و دایره موضوع مقید را وسیع میکند اما اخری: تقیید مضیق است و دایره موضوع را ضیق میکند که صحیحه علی بن یقطین گفت وطن عرفی یعنی جایی که مقر دائمی است حال دایره مقر دائمی را ضیق میکند که شش ماه است و عدهای این را قبول دارند.
اشکال: این تفسیر خلاف ظاهر صحیحه است چون از ظاهر روایت استفاده میشود که وطن شرعی را بیان میکند نه عرفی که شرعاً وطن یعنی ماندن شش ماه است لذا بحث است که آیا وطن شرعی داریم یا نه؟
نظر استاد: «ستة اشهر» مقید روایت علی بن یقطین است اما باید دید که روایت علی بن یقطین از چه جهتی اطلاق دارد؟ اطلاق آن از جهت عدم تعین است کل منزل من منازلک لا تسوطنه فعلیک فیه التقصیر یعنی هرکجا که رفتوآمد میکنی و برای منزل خودت معین نکردی حق نداری نماز تمام بخوانی خواه آنجا دو یا سه ماه یا هر مقدار بمانی که مطلق است و صحیحه ابن بزیع قید زده که حد تعین آن شش ماه است پس این اطلاق علی بن یقطین که از باب عدم تعین، معین نکرد که چقدر بماند.
پس به نظر ما این است که هدف حدیث این است که میزان تبطن، معین کردن زمان است که از یک سال حداقل شش ماه است و بدل وطن عرفی است که تعیین به شش ماه است اما درعینحال احتیاط مستحب است شش ماه بماند و شش ماه موضوعیت دارد و طریقیت نیست.